تاریخچه صنعت دستی سفالگری
تاریخچه صنعت دستی سفالگری
تاریخچه صنعت دستی سفالگری
تهیه کننده : مجید مکاری
منبع : راسخون
منبع : راسخون
بنابراين شايد بتوان گفت كه اولين ظرفهاييكه براي مصرف روزانه انسان بكار برده شده از سبد بوده و يا بعداً براي اينكه ظرف سبدي، غير قابل نفوذ شود داخل و خارج آن را با گل پوشاندهاند. وقتي صنعت كوزهگري يا اختراع كوره و پختن ظروف گلي به وجود آمد، به يادگار ايامي كه ظروف سبدي معمول بود، روي ظروف سفالين را با نقوشي شبيه به سبد تزيين نمودند. از اين گونه ظروف در غارهاي پيش از تاريخ اسپانيا و مكزيك و هند غربي و چين نيز پيدا شده.
اين طور به نظر ميرسد كه آسياي غربي و اروپاي شرقي پيش از ساير نقاط عالم شروع به ساختن ظروف سفالين كردند.
ظروف پيش از تاريخ، مكشوف در خاك ايران نشان مي دهد كه كوزه گران ايراني مهارت فوق العاده در نقاشي روي سفال داشته اند. بهترين نمونههاي اين قبيل ظروف سفالين از شوش و ري و كاشان و دامغان و تل بگوم، نزديك تخت جمشيد به دست آمده.
در آسياي صغير نيز نمونههاي خوبي از ظروف متعلق به 6500 سال قبل، شبيه به ظروف كاشان و ري در نقاطي مانند تل عبيد و جمدت نصر پيدا شده. نظاير همين ظروف در عهد نخستين فراعنه در كشور مصر نيز ساخته ميشد.
در حدود 1500 سال پيش از ميلاد در اطراف جزاير قبرس، صنعت سفال سازي ترقي فوقالعاده كرد و ظروف كه از آن نواحي به دست آمده داراي نقوش بسيار زيبا ميباشند.
يونانيها عقيده داشتند كه تمدن قبرس از مصر ريشه گرفته بود. در حقيقت ظروف سفالين قبرس به بعضي ظروف و نقوش مكشوف از تپه حصار دامغان شباهت زياد دارند.
در نتيجه مجاورت با جزيره قبرس، كوزه گران يوناني صنعت كوزه گري خود را تكميل كردند و امروز نمونه هاي بسيار زيبايي از كوزه هاي يوناني در موزه هاي بزرگ دنيا مانند موزه «ارميتاژ» موجود است. ظروف سفالين يونان در قرن پنجم و ششم پيش از ميلاد زمينه سياه و قرمز داشتند و نقوش آن به رنگ سفيد يا قهوه اي بودند. از حيث نقوش، ظروف سفالين يونان كاملترين ظروف دنياي قديم ميباشند زيرا غالباً حتي يك داستان و يا يك واقعه تاريخي را نشان ميدادند.
در قرن چهارم پيش از ميلاد در ناحيه (تاناگرا) نزديك آتن، هنرمندان سفال ساز دست به ساختن مجسمههاي كوچك سفالين زدند كه بسياري از آنها امروز به منزله شاهكارهاي بزرگي در موزه لوور و در موزه لندن معرفي گرديده اند.
ظهور اسلام باعث شد كه تمام تمدنهاي كهن با يكديگر رابطه نزديك پيدا كردند و هنرمندان از سبكهاي مختلف، تقليد و اقتباس نمودند. صنعت سفال سازي يكي از صنايعي بود كه در دوران اسلامي ترقي فوق العاده يافت. از افغانستان تا ايران و آسياي صغير و مصر و افريقاي شمالي و اسپانيا، يك سبك تقريباً متحدالشكل، كوزه و كاسه هاي سفالين به وجود آمد كه در نظر اول همه شبيه به يكديگر مي نمايند ولي با دقت مختصري ميتوان دريافت كه هر كدام داراي خصوصياتي هستند كه آن را از يكديگر مشخص و متمايز مي نمايد.
منشأ و مبدأ تمام ظروف اسلامي در ايران ساساني قرار دارد جز اينكه نقش و شكل آن در كشورهاي مختلف متمايز مي گردد.
یکي از مراكز بزرگ كوزه گري در اوايل دوران اسلامي شهر نيشاپور بوده است. در شهر نيشاپور ظروف سفالين مانند بشقاب لب تخت و كاسه آش خوري پايه دار يا بدون پايه و ماست خوري و ديزي و آب خوري و سبد مي ساختند كه از حيث ظرافت و مرغوبيت جنس، بي مانند بود و نقوش آن كمتر شباهت به نقوش ظروف چيني داشت.
مركز ديگر، شهر سامره نزديك بغداد بود. هارونالرشيد خليفه عباسي به كارگاههاي كوزه گري دستور داده بود سفالهايي ساخته شود كه شباهت به ظروف طلا پيدا كند. در دين اسلام به كار بردن ظروف طلا ممنوع بود ولي هارونالرشيد به تجمل علاقه زياد داشت.
از كشور چين متخصصاني به سامره آمدند. و حتي خاك چيني (سلّادون) را به بغداد آوردند و بالاخره موفق شدند ظروف زرين فام را به وجود آورند. اين ظروف شفافيت و برق طلا را داشت و ورقه اي طلايي كه در زير لعاب قرار داده شده بود باعث مي گرديد كه آن سفالها شبيه به ظروف زرين مي شدند.
در كارگاههاي كوزه گري در شهر ري نيز ظروف زرين فام ساخته مي شد و نمونههايي از آن در موزه ايران باستان ديده ميشود.
در همين زمان در قاهره نيز كوزه گران دست به ساختن ظروف زرين فام زدند و به اين طريق سبكي واحد بين هنر كوزه گري در كوزه هاي شرقي به وجود آمد.
مدتها شهر ري و سامره و قاهره مراكز مهم كوزه گري بودند و هر روز نقش و لعاب كوزهها تكميل ميشد. روي ظروفي كه در قاهره ساخته ميشد نقش انسان بسيار ديده مي شود در حالي كه هنرمندان سامره و ري بيشتر به نقش حيوانات و پرندگان و خطوط هندسي علاقه داشتند.
فن سفال سازي حفظ كرد، به طوري كه كلمه (كاشي) مترادف با كلمه(سراميك) شد و امروز نيز با كلمه كاشي، كاشي را به جاي كلمه آجرهاي نقوش لعابدار به كار مي بريم.
در قرن ششم و هفتم هجري شهر كاشان و گرگان از نظر هنر كوزه گري شهرت فوق العاده يافته و كاشان تا قرن دهم و يازدهم شهرت خود را در
آنچه را كه هنرمندان سامره در عهد خلفاي عباسي نتوانسته بودند كاملاً از عهده برآيند، كوزه گران گرگان و كاشان به وجود آوردند. در حقيقت ظروف سفالين زرين فام كاشان و گرگان در قرن ششم و هفتم هجري شباهت كاملي به ظروف طلا دارند.
در سالهاي اخير از ناحيه گرگان، ظروف زرين فام بسيار زيبايي به دست آمد كه امروز در موزه ايران باستان نشان داده ميشوند. اين ظروف به قدري تميز و دست نخورده باقي ماندهاند كه بينندگان در نظر اول در كهنه بودن آن شك پيدا ميكنند. داستان پيدايش اين ظروف اين است كه سلطان محمد خوارزم شاه، در مقابل چنگيز به ناحيه گرگان عقب نشيني كرده بود و چنگيز گفته بود كه هر نقطه اي را كه سلطان محمد در آن قدم گذارد با خاك يكسان خواهد شد. مردم گرگان از ترس، تمام اشياء قيمتي خود را كه در ميان آن ظروف گلي زرين فام نيز وجود داشت داخل در خمره هاي بزرگي قرار دادند و در زير خاك جلگه تركمنستان پنهان كردند و آن ناحيه را موقتاً ترك نمودند تا پس از خاموش شدن جنگ مجدداً به آن دسترسي پيدا كنند. ولي ديگر برنگشتند و به اين طريق گنجينههايشان به دست كاشفان امروزي افتاد.
معلوم نيست به چه علت از قرن هشتم و نهم يعني در ايام حملات ايل تيمور به ايران، ظروف متعدد و قابل توجهي در ايران به دست نيامده، زيرا با وجود حملات لشكريان تيمور در همين مدت هنرهاي ديگر ايراني مانند هنر نقاشي و معماري ترقي فوقالعاده كرد. ولي در اين مدت در اصفهان كاشي هاي معرق (موزائيك) بسيار زيبايي به وجود آمد كه بهترين نمونه آن آرامگاه در امام و هارون ولايت در اصفهان مي باشد. ولي در اين زمان در شهرهاي دمشق و بغداد و قاهره ظروف سفالين به زندگي خود ادامه دادند و اشكال و نقوش جديدي به وجود آمد.
هنر سفال سازي شرقي در اين فاصله به جنوب ايتاليا، به ناحيه سيسيل و اسپانيا نيز مهاجرت كرد و هنر سراميك ايتاليايي را تحت نفوذ هنر مشرق زمين قرار داد.
در قرن 10 و 11 هجري، پادشاهان صفوي در اصفهان هنر سفال سازي را به منتهاي درجه كمال خود رسانيدند. نمونه هاي بسيار زيبايي از ظروف سفالين ايران در عهد صفوي در موزه ايران باستان و موزه لوور و موزه ارميتاژ و موزه لندن موجود است.
در همين مدت در كشور تركيه نيز به تقليد از سراميك اصفهان ظروف سفالين لعابدار و كاشي هاي بسيار زيبا ساخته شد كه زينت بخش مساجد و كاخهاي سلطنتي گرديد.
هنر سفال سازي در دوران صفوي به قدري پيشرفت كرده بود كه در قرون 13 و 14 هنرمندان به تقليد از شاهكارهاي آن عهد اكتفا كرده و نتوانسته اند ابتكاري از خود نشان بدهند.
در زمان پادشاهي رضا شاه كبير هنرهاي زيباي كشور تصميم گرفت، هرن سفال سازي قديم را احياء كرده و مانع اين شود كه اصول فني و هنري مربوط به آن فراموش شود و براي اين منظور عده كثيري از استادان اصفهاني و كاشي و ساير مراكز مهم را در استخدام هنرهاي زيباي كشور درآورد و تمام وسايل لازم را در اختيار آنها قرار داد و ضمناً وسايلي فراهم نمود كه آن هنرمندان بتوانند هنر خود را تكميل كنند. و امروز نمونه هاي بسيار خوبي از هنر سفال سازي ايران در موزه هنرهاي ملي موجود است كه نشان مي دهد هنوز ذوق و سليقه كوزه گران ايراني از ميان نرفته و قادر به ايجاد شاهكارهاي هنري مي باشند.
در كشورهاي ديگر اسلامي مانند هند و پاكستان و مصر نيز هنر سفال سازي راه تكامل را پيموده است و گاهي نيز، بيش يا كم تحت نفوذ هنر سراميك فرانسوي و ايتاليايي قرار گرفته است.
در ازبكستان امروز، كوزههايي ميسازند كه هنر قديم و جديد را با روش بسيار مناسبي ممزوج كرده و شاهكار هنري جديدي به وجود آورده است و من بهترين نمونههاي آنرا در موزه هنرهاي شرقي در مسكو ديدم.
در شش هزار سال پیش ازمیلاد اولین نشانه پیدایش کوره پخت، درصنعت سفال دیده می شود و در سه هزار و پانصد سال پیش از میلاد چرخ سفالگری ساده ای که با دست حرکت می کرد ساخته شد. پیدایش چرخ سفالگری تحوّل بزرگی را در ین صنعت بوجود آورد.
از آغاز نیمه سده گـذشته باستان شناسان تعـداد زیادی ظروف سفالی و اشیاء دیگـر در منطقه ای از مشرق ایران تا عراق و از قـفـقاز با دره سند را از زیر خاک بـیـرون آوردند. سفالهـای پـیش از تاریخ که در این مـنطقه وسیع یافت شده در شیوه و سبک ساختـن تـقـریـبا با مخـتصر تـغـیـیر یکـنواخت و در سطح فـنی بطرز اعـجاب انگـیزی پـیـشرفـته است. نخستین نمونه های آن از شوش در ایلام که اولین سکونت گـاه ایرانیان در پای فلات ایران بود بـدست آمد. سـفالهـای شوش نه تـنهـا مربوط به خود شوش است بلکه سفالینه هـایی که از تـپه موسیان در ۱۶۰ کیلومتری شوش و از سومر و تـل حلف در عراق و از شمال غربی هـندوستان و بلوچستان، یا از فلات ایران در تـپه گـیان و تـپه حصار و تورنگ تـپه و سیلک، یا در قسمت شرق تا آنائـو که امروز در تـرکستان روسیه است جزو طبقه سفالهای شوش نامیده می شود. سفالهـایی که بـنام شوش اول معـروف است مـتعـلق به زمانی است که از ۳۵۰۰ تا در حدود ۲۵۰۰ پـیش از میلاد مسیح می باشد. در اینجا باید متـذکـر شد که مردمانی با تـمدن نوسنگـی نیز در ایالت کانسوی چـین پـیدا شدند و ظروف سفالی آنهـا ویـژگـیهـایی هـمانـند ظروف سفالی شوش از لحاظ روش و فن تولید دارد.
سفال (سفالينه). اين اصطلاح، بنابر تعريف لغتنامهها عموما به معنی اشيا ساخته شده از گل پخته هستند، مانند كاسه، كوزه، و غيره... همچنين سفالينه، سفال ساخته شده را میگويند. سفالين نيز شامل انواع اشيايی است كه از سفال میسازند. اصطلاح اروپايی" سراميك" نيز داری مفاهيم سفال در زبان فارسی است، كه از واژه يونانی (Keramikos) كه خود از (Keramon) به معنی خاك رُس گرفته شده است. بنابراين سفالگری نيز به هنر يا صنعت ساخت ظروف و اشيا گلی پخته اطلاق میشود. معمولا محصولات را اگر بدون لعاب باشند سفال و اگر لعابدار باشند بر حسب گل و لعابی كه در آنها به كار رفته بدل چينی مینامند. سفال در واقع نخستين محصول هنری و صنعتی مردمان اوليه و حاصل نياز و شعور آدمی، در به كار گيری عوامل طبيعت است، و از آنجا كه مواد اوليه آن شامل: خاك، آب، و آتش در سرزمينهای محل سكونت بشر یافت میشده است، نشانههای توليد آن را در تمامی نقاط مسكونی انسان مشاهده میكنيم. كهنترين اشيا سفالی بدست آمده از كاوشهای باستانشناسی ايران مربوط گنج دره در استان كرمانشاه است؛ كه تاريخ آن به هزاره هشتم پيش از ميلاد میرسد.
سفالگری، هنری است كه به صورت (شكل) سنتی طی هزاران سال اصول فنی ارزشمند خود را تا به امروز حفظ كرده است. علاوه برارزشهای هنری با بررسی دقيق اين آثار، امكان شناخت حرفهها، صنايع و آثار مادی طوايف و جوامع بشری در قلمروهای فرهنگهای گوناگون را فراهم میآيد. بنابرآنچه گذشت، بايد سفال را به عنوان تجلی فعاليت ذهن و خلاقيت و ابداع هنری انسانهای گذشته ارج نهاد. زيرا سفالگری هنری همگانی بوده كه نه تنها سليقه ابداع كننده، بلكه نشانههای معينی از زندگی اجتماعی و دوره زندگی و ويژگیهای مادی و معنوی آن را به ما نشان میدهد، و وسيله مستقيمی برای شناسايی تمدن شهرها، اقوام و ادوار مختلف است. زيرا هر ملتی برای تزئين سفالهای خويش، نشانه، اشكال و تزئينات ويژه خود را به كار میبرده است. برای تامين منظور باستانشناسان با بهرهگيری از هنر طراحی و تكنيكهای دقيق، باستانشناسان میكوشند به قطعات و اشيا مختلفی كه از مناطق باستانی بدست میآيد، جان داده و با به تصوير كشيدن تمام نقوش به كار رفته در سفالينهها به تعيين دوران مورد نظر پرداخته، به اسرار هنر و بسياری از ناشناختههای زندگی آن دوران پی میبرند.
سفال : هنر سفال سازي نزد باستانشناسان قدر و منزلت خاصي دارد، چه همين قطعههاي كوچك سفال كه به ظاهر ناچيز به نظر ميرسد، ما را به زمانه و زندگاني مردم آن روزگاران ميرساند. فن سفال سازي درايران، از ابتداي تمدن تا به امروز ادامه يافته و در طي اين مدت تغييرات گوناگوني به خود ديده است. به نوشته گيرشمن، در حدود ده هزار سال پيش، كساني كه دركوهستانهاي بختياري ضمن پرداختن به شكار و تهيه خوراك، به ساخت ظروف سفالي نيز اشتغال داشتهاند. اين نظريه كه بيشتر باستانشناسان، آغاز صنعت سفال سازي را از ايران ميدانند، در خور توجه است. به نوشته پروفسور پوپ در كتاب بررسي هنر ايران «مداركي كه اخيراً به دست آمده قوياً موجب اثبات فرضيههاي چند سال اخير است مبني بر اين كه كشاورزي و شايد صنايع پيوسته به آن يعني : كوزهگري و صنعت سفالسازي و بافندگي از فلات ايران آغاز شده است».
سير تكامل سفالگري در تپههاي باستاني، خيلي زود ساكنان اوليه را متوجه كرد كه ميتوانند از طريق سفال نيازهاي خود را برآورده كنند. سفال بهترين اثري است كه از جوامع اوليه بر جاي مانده است، به ويژه در تمدنهاي فلات ايران، مراحل مختلف تمدني را به نام اين سفالها مشخص كردهاند:
تمدنهاي شمال «سفال خاكستري» و تمدنهاي غربي «سفال نخودي» و دوره تمدن ايلام «سفال منقوش». نخست به درون ظرف اهميت داده ميشد، ولي بعدها، در سفالينههاي نقشدار تزيينات به جدار بيروني ظرف نقش بست. بيشتر اين ظروف به شكل كاسه، كوزههاي پايهدار، ليوان و ظروف شبيه به مجسمه حيوانات است. اختراع چرخ كوزهگري در هزاره چهارم در ايران، دگرگوني بزرگي در صنعت سفال سازي پديد آورد. اشياي سفالينه مكشوفه از سيلك و محوطههاي باستاني جنوب شوش، چغاميش و تلباكون در تخت جمشيد حاكي ازساخت سفال با چرخ است. در همين دوره تحولي نيز در ترسيم نقوش پيدا شد: نخست با نقوش هندسي و تزييني بدنه ظروف را آرايش كردند و پس از مدتي نقش حيوانات معمول شد و زماني بعد هنرمندان براي بيان اعتقادات و گاه وضعيت محيط و زندگي، موضوع خاصي را به كار ميبردند، بيشتر خصايص زندگي اعم از مذهبي، اخلاقي و هنري را با نقش بر سفال مينشاندند. از اكتشافات تپه سيلك، تپه حصار، تپه گيان در نهاوند و ديگر تپههاي باستاني، چنين برميآيد كه از هزاره پنجم قبل از ميلاد، ساكنان اين نواحي به ساختن ظروف سفالين منقوش ميپرداختند.
هنرمند سفالگر پيش از تاريخ ايران با نقاشي روي سفالينهها گويي شعر ميسرود. سفالگر نقاش با استفاده از عناصر بصري ساده، اشياء و حيوانات و انسان را مينماياند، مثلاً خطوط موّاج موازي در درون يك دايره و مستطيل، نشاندهنده آب است و مثلثي كه سطح آن چهارخانه بندي شد، نشانگر كوه يا مربعي كه با خطوط افقي و عمودي تقسيم و خطوط موّاج در آن ترسيم شده، احتمالاً نشانه زمين زراعتي است. جانوران منقوش روي ظروف عمدتاً عبارتند از: بز، قوچ، گوزن، گاو، پرندگان و غيره. امّا برخلاف نقاشي غارها در اينجا شكل واقعي حيوان مورد توجه نبوده، بلكه طرح خلاصه و اغراق شده آن مطرح است. زيرا كه آرايش سفالينه در كار سفالگر اهميت بيشتري دارد: او به دلخواه، شكل طبيعي را به شكل تجريدي تبديل ميكند تا بدين ترتيب مقاصد تزييني خود را برآورده سازد.
در اين دوره بدنه سفال لطيف و درخشان شد و در تمام تپهها و دهكدههاي باستاني كم و بيش اين مراحل طي شده است. ميتوان گفت كه اين مراحل به دوره تمدني بستگي داشته است. مثلاً زماني كه سفالها خشن و ناصاف بود، خانههاي مردم نيز از گل و چينه ساخته شده بود، امّا در مرحلهاي كه سفالها نازك و صيقلدار شد، خانهها نيز با خشت و آجر ساخته شدهاند.
در ميان ظروف دوره هخامنشيان تعدادي مجسمه سفالي هست؛ اين مجسمهها، از مجسمههاي طلايي كه بيشتر به شكل شيرند، تقليد شدهاند. به اين نوع ظروف سفالي، ظروف «ريتون» ميگويند.
در دوره اشكانيان به سبب توجه خاص به ظروف زرين و سيمين، ساخت ظروف سفاليني رو به كاهش نهاد. از ويژگيهاي سفالگري اين زمان، بايد به لعاب ظروف اشاره كرد. رنگ اين لعابها سبز روشن تا آبي فيروزهاي رنگ بود. اشياء باقي مانده از اين دوره، شامل خمرههاي بزرگ براي انبار آذوقه، تابوتهاي سفالي با نقش انسان و ظروف گلدان شكل و قمقمههايي كه با لعاب تزيين شدهاند.
در دوره ساسانيان با اينكه هنر ـ صنعت و معماري رو به كمال گذاشت، ولي صنعت سفالسازي پيشرفت چنداني نداشت. شايد اين گونه تزيينات ساده ظروف بدون لعاب، پايهاي شد براي به وجود آمدن ظروف با نقش افزوده (باربوتين) اوايل دوره اسلامي.
شيشه : شايد بتوان نخستين مرحله شيشهسازي را در ايران به دوره ايلاميها نسبت داد. در كاوشهاي معبد چغازنبيل تعداد بسياري لولههاي مجوّف شيشهاي به دست آمده كه به صورت مورّب درون چهار چوبهاي پنجرههاي معبد، كنار يكديگر قرار داده ميشدند. گذشته از اين آثار، در اينجا قطعههايي ازلعاب شيشه مخصوص ترصيع در كاشيهاي لعاب دار، مهرههاي بدل چيني كه برخي از آنها با لعاب شيشه ساخته شده بودند به دست آمد. وجود مهرههاي بدلي چيني و كاشيهاي لعابدار و مهرههاي شيشهاي از محوطه باستاني مختلف ايران چون شوش، زيويه، حسنلو و… نشان ميدهد كه ساخت چنين اشيائي در دوره هخامنشي نيز تداوم و توسعه داشته است.
با آغاز حكومت هخامنشي در نيمههاي هزاره اول (550 پيش ازميلاد) هنر ساخت اشياي شيشهاي از نظر طرح و نقش وارد مرحله نويني شد. ظاهراً با آغاز پادشاهي اشكانيان در ايران و نزاعهاي اين سلسله با حكومت سلوكي، هنر شيشهگري با ركود روبهرو شد. وجود تعدادي ظرف شيشهاي از محوطههاي باستاني پارت به ويژه در «نسا» نخستين پايتخت اشكانيان، حكايت از تداوم اين صنعت در دوره اشكاني دارد.
دوره ساساني را ميتوان اوج هنر آبگينهسازي ايران پيش ازاسلام دانست، كشف اشياي فراوان شيشهاي در اشكال مختلف و كاربردهاي گوناگون از محوطههاي باستاني گواهي بر اين مدعاست. مهمترين نوع تزيين ظروف در اين دوره، تراش به اشكال گوناگون، به ويژه تراش لانه زنبوري است كه به صورت گسترده بر روي پيالههاي نيم كروي و ظروف ديگر انجام ميشده است.
مُهر : با پيشرفت مدنيت در مواردي همچون خانه سازي، اهلي كردن حيوانات، فعاليتهاي كشاورزي، صنعت سفال سازي، كوزهگري، تهيه دوكهاي سنگي و گلي براي نخ ريسي و پارچه بافي و ساختن ابزار مختلف حتي لوازم زينتي و آرايش از انواع سنگها، ساخت مُهر نيز براي گسترش بازرگاني ارتباط ميان اقوام و ملتها رواج يافت. ضروري بود كه محتويات يك خمره يا يك عدل بار را تضمين و مراقبت كنند تا مال التجاره دست نخورده در مقصد تسليم شود. براي تشخيص مالكيت، از مهر استفاده ميكردند. روي كلوخهاي ازگل رس علامتگذاري ميشد و آن را در دهانه خمره جاي ميدادند و يا به طنابي ميبستند.
پيش از اختراع خط، از نيمههاي هزاره چهارم پيش از ميلاد، انسان با حكاكي تصاوير بر روي مهر مقصود خود را تفهيم ميكرده است. پس از اختراع خط، اين پيامها، شامل تصاوير و خط، بر مُهرها حكاكي ميشد. جنس ابتداييترين مهرها از گل پخته، سنگ گچ، آسنگ آهن، مرمر، عاج و استخوان، شيشه، فلز و احتمالاً گوش ماهي بوده است. مهرهاي اوليه معمولاً داراي يك سوراخ بودند كه به عنوان آويز در گردنبند يا دستبند و به احتمال قوي براي طلسم نيز به كار ميرفتند.
يكي از زيباترين مهرها، مهرهاي استوانهاي يا سيلندري بوده است. كاربرد مُهرهاي استوانهاي، همان كاربرد مهرهاي مسطح و عادي است كه براي ثبت معاملات تجارتي و فرمانها و اسناد مالي، امضاء و جنبههاي ديني و اساطير به صورت طلسم براي مهر و موم و غيره به كار ميرفت. به مرور نقوش مانند ديگر هنرها و دانشها راه تكامل پيمود و به درجهاي از كمال رسيد.
در علم باستانشناسی كه كشف مدارك عينی تاريخی و تعبير و تفسير اين مدارك را بر عهده دارد، اهميت طراحی فنی از يك قرن پيش مورد توجه دانشمندان و محققان قرار گرفته است. باستانشناسان قطعات و اشيا مكشوفه را به گروه طراحی سفال میسپارند واين گروه با بهرهگيری از هنر و فن طراحی و تكنيكهای دقيق میكوشند كه تمام جزئييات و تزئينات و نقوش به كار رفته در سفالينهها را به تصوير بكشند.
سفال یکی از قدیمیترین ساخته های دست بشر است که در تمام طول عمر وی از قدیمیترین ایام تاکنون مورد استفاده قرار گرفته است . به این جهت درگاهنگاری دورانهای پیش از تاریخ نقش مهمی دارد. ساخت سفال با گذشت زمان به نسبت تغییر فرهنگهای پیش از تاریخی و تجربه اندوزی اقوام بشری از نظر جنس، فرم، رنگ و نقش دچار تغییراتی چشم گیر شده است. این تغییرات عاملی تعیین کننده در تقسیم بندی انواع سفالهای پیش از تاریخی و بعد از آن در مورد چگونگی ساخت اولین سفال بدست انسان نظرات مختلفی ارائه شده است. عده ای ریشه سفال را در صنعت سبد بافی می دانند و معتقدند برای اولین بار گلهای اندود کننده کف سبدهای گیاهی پس از خشک شدن و یا قرار گرفتن در آتش و سوختن چوبهای سبد، الهام بخش سفال سازی بوده است. عامل پیدایش صنعت سفال سازی هر چه باشد در این مورد شکی نیست که سفالهای اولیه دست ساز و خشن و ماده چسبندگی آنها شن و گیاهان خرد شده بود است در حدود 10000سال پیش که انسانهای ساکن بین النهرین زندگی غار نشینی و دوران جمع آوری غذا را پشت سر گذارده و به دوران تولید غذا شروع نموده بودند. در پهنه دشت بصورت اجتماعات اولیه کشاورزی مستقر شده بودند، تمدنی را بوجود آوردند که از مشخصات آن ساخت سفال های ظریف و زیبای نخودی و قرمز رنگ است. این تمدن همراه با خصوصیات دیگر آن در این منطقه شکوفا گردید و به تدریج در دنیای پیش از تاریخ در منطقه وسیعی گسترش یافت. آثار و بقایای این نوع سفال از شرق دریای مدیترانه تا دره رود سند در حفاری های باستان شناسی در مناطق باستانی آشکار گردیده است. یکی از سنتهای مشخص سفالگری فلات ایران سفال قرمز رنگ منقوش می باشد که در طول هزاره های ششم و پنجم ق.م. در حاشیه ک ویر در فلات مرکزی ایران شکل گرفت و متداول شد. این سفال ها دست ساز و برنگ قرمز و دارای خمیری مخوط با پودر شن یا گیاهان خرد شده می باشد. این نوع سفال طی حفریات باستان شناسی از محوطه های باستانی چشمه علی ،قره تپه شهریار ، اسماعیل آباد ، تپه زاغه ، سیلک و حصار شناسائی شده اند.
مهمترین تحمل در صنعت سفالگری که این صنعت را بکلی دگرگون ساخت اختراع چرخ سفالگری است که در هزاره چهارم ق.م. اتفاق افتاده سفالگران ابتدا از چرخهای کند گردش یا بطئی استفاده کرده و سپس به چرخهای پرسرعت و تند گردش که امروز نیز مورد استفاده کارگاههای سفالگری سنتی است دست یافتند.
از اوائل هزاره سوم ق.م. نوع دیگری سفال از مناطق شمال فلات ایران به سمت داخل فلات نفوذ می کند که به سفال خاکستری معروف است. این نوع سفال چرخساز می باشد و از نظر سبک ساخت و تزیینات تحت تاثیر ظروف فلزی هم عصر خود قرار گرفته است . سفال خاکستری با تکنولوژی بالا و در کوره ای مخصوصی که سفالگر بخوبی در آن کنترل حرارت و میزان اکسیداسیون فعال را اعمال می کرده است پخته شده اند. فرهنگ سفال خاکستری از اوائل هزاره سوم ق.م. در مناطق باستانی یانیک تپه اردبیل ، تورنگ تپه گرگان ، تپه حصار دامغان شناسائی شده است. سفال خاکستری براق در طول عصر آهن یعنی از اواسط هزاره دوم ق.م. به بعد در اکثر نقاط فلات ایران گسترش یافت و در همین دوره به اوج زیبائی ، ظرافت و پیشرفت تکنیکی در ساخت و پخت و و تزیین رسید. از نیمه های هزاره اول ق.م. با رونق فلزکاری صنعت سفالگری رو به افول می رود بطوریکه در دوران تاریخی سفالهای ساخته شده عمدتاً بسیار خشن و بدون نقش هستند و از ظرافت سفالهای پیش از تاریخی خبری نیست
اوج تمدن و هنر سفال در ایران به دوره سلجوقی باز می گردد و لعاب های زرین فام این دوره ، از آثار هنری بی نظیر در دنیا شناخته شده است.
تا كنون نمونه سفالهای پیش از 800 محوطه باستانی ایران ، در دوره های فرهنگی پیش از تاریخ، تاریخی و اسلامی فلات ایران در بانك سفال ایران ذخیره شده است. بیشترین تعداد مربوط به مناطق شمال مركزی و شمال غرب ایران می باشد. در حال حاضر ذخایر اطلاعاتی بانك سفال ایران برای آموزش دانشجویان رشته باستان شناسی دانشگاه تهران مورد استفاده قرار می گیرد. لازم به ذكر است، پژوهشگران علاقمند ان دیگر نهادهای آموزشی و پژوهشی كشور نیز میتوانند از اطلاعات این بانك استفاده نمایند.
از آغاز نيمه سده گـذشته باستان شناسان تعـداد زيادي ظروف سفالي و اشياء ديگـر در منطقه اي از مشرق ايران تا عراق و از قـفـقاز با دره سند را از زير خاک بـيـرون آوردند. سفالهـاي پـيش از تاريخ که در اين مـنطقه وسيع يافت شده در شيوه و سبک ساختـن تـقـريـبا با مخـتصر تـغـيـير يکـنواخت و در سطح فـني بطرز اعـجاب انگـيزي پـيـشرفـته است. نخستين نمونه هاي آن از شوش در ايلام که اولين سکونت گـاه ايرانيان در پاي فلات ايران بود بـدست آمد. سـفالهـاي شوش نه تـنهـا مربوط به خود شوش است بلکه سفالينه هـايي که از تـپه موسيان در 160 کيلومتري شوش و از سومر و تـل حلف در عراق و از شمال غربي هـندوستان و بلوچستان، يا از فلات ايران در تـپه گـيان و تـپه حصار و تورنگ تـپه و سيلک، يا در قسمت شرق تا آنائـو که امروز در تـرکستان روسيه است جزو طبقه سفالهاي شوش ناميده مي شود. سفالهـايي که بـنام شوش اول معـروف است مـتعـلق به زماني است که از 3500 تا در حدود 2500 پـيش از ميلاد مسيح مي باشد. در اينجا بايد متـذکـر شد که مردماني با تـمدن نوسنگـي نيز در ايالت کانسوي چـين پـيدا شدند و ظروف سفالي آنهـا ويـژگـيهـايي هـمانـند ظروف سفالي شوش از لحاظ روش و فن توليد دارد.
کهـنـترين ظرفي که در ايران يافت شده است، ظرف سياه دود آلوديست که هـمانـند قـديمي تـرين ظروف سفالي است کهن در جاهـاي ديگـر پـيـدا شده است. نخـستيـن ظرفـهـاي سفالي که با روش کربن 14 تاريخ آن بـدست آمده و متعـلق به هـزارهً چـهـارم پـيش از ميـلاد مسيح است در بـين النهـرين يافت شده است. کهـنـتـرين سفالي که در ايران يافت شده مـتعـلق به هـمان دوره است. اين ظرف دست ساز نسبتـاً ابتدايي به دنـبال خود ظرفي سرخ با لکـه هاي سـيـاه نـاشي از پـخـت ناقـص داشـت. پـيـشرفت فـني در حرفه کوزه گري سبب بوجود آمدن سبک جـديـدي شد، اين سبک با تـغـيـيرات و وقـفـه هايي که داشت بـيش از 2000 سال در بعـضي از مناطق فلات ايران دوام کرد.
معـروفـتـرين پـيـشرفـتهاي فـني در رشته سفالينه سازي از اين قـرار است :
1- بـدنه اي از خاک رس ظريف که بدون تـرديد آبـديـده شده است. اين ظرف در کوره پـخـته مي شد و رنگ آن ليموئي، کرم، زرد، صورتي يا گـاهـي اوقات سرخ تـيـره بود. تـيـغـه هاي کـرم يا ليمويي رنگ که پـيـدا شده است نشان مي دهـد که پـخـت آن در اتـمسفـر احـيا کـنـنده اي انجام شده است.
2- تمام ظروف داراي ضخامت يکـنواخت است، آنهـايي که بـلنـديـشان بـيش از 10 سانـتـيمتر بود 0.3 سانـتيمتر ضخامت داشتـند و بزرگـترين آنها که پـيـدا شده است 30 سانتي متر ارتـفاع و 0.95 سانتي متر ضخامت داشت.
3- گـردي کامل و بعـضي عـلاماتي که در موقع چرخ دادن آن بـدست آمده نشان مي دهـد که لااقـل در آنروز چرخ کوزه گـري با سرعـت کم که پـيـش درآمد چرخـهـاي فعـلي کوزه گـري است به کار برده مي شده است.
4- تمام ظروف پـيدا شده در دوغ آب خاک رس بـسـيار نـرمي فـرو برده شده بود که سطح آنهـا را اينـقـدر صاف کرده است.
5- يک ماده رنگي که از گـرد اسيد آهـن آبـدار و اکسيد منگـنـز ساخته شده بود درآميخـتهً فوق به کـار بـرده مي شد. در پـخـت دوم اين رنگـهـا سياه و قهـوه اي سير مي شد.
6- پـيش از پـايان هـزاره چـهـارم قـبـل از ميـلاد چرخ کـندر و کوزه گـري بصورت چرخ تـند امروزي درآمد. لااقـل اين موضوع در مورد سفالهـايي که سيلک در مرکـز ايران تـپـه حصار در شمال شرقي ايران پـيدا شده است، صدق مي کـند.
7- تـقـريـباً در هـمان زمان نوعـي از کوره در ايران بوجود آمد که آتـشخـانه آن در زير محـل سفالهـا بود و يک در آجري آنهـا را از هـم جـدا مي کرد، کوره ها بايد از اين نوع باشـند. تا نظارت و بـررسي اتـمسفـر لازم براي توليد رنگـهـاي کرم و نخودي عـملي باشد. اين نوع کوره هـا هـنوز در سراسر کـشور از طرف کوزه گـران و آجرپـزان به کار برده مي شود و هـنوز هـم رنگ نخودي را براي آجر تـرجـيح مي دهـند.
8- سفالهـاي قالبي در تـپه حصار و تـل باکـون در جـنوب ايران پـيـدا شده است. در قـسمتهـاي مخـتـلف کشور قالبهـاي گـلي پخـته شده براي توليد زياد مجسمه هاي متعـلق به سالهـاي 2500 تا 1750 قـبل از مسيح بدست آمده است.
9- سفالينه هاي خاکستري رنگ با لعـاب سياه درخشان ابـتـدا در حدود 2000 پـيش از مسيح در تـپـه حصار و در سيلک بوجود آمد. اين سفالهـا که در کورهً احيا کـنـنده پـخـته شده اند، اولين نوع سفالسازي لعـابي است که از آن اطلاع داريم. اينجا بجاست يادآور شويم که لعـابکـاري سفال در قرون وسطي در کاشان مـتـداول گـرديد، و کاشان تـنـها چـند کيلومتر دورتر از سيلک است.
تـمام اين پـيـشرفـتهـاي فـني در مـدت کـوتاهـي سفالسازي را يکي از حـرفـه هاي سامان يافـته کـرد. و از آن تاريخ تا کـنون به هـمين نحـو باقـي مانده است. اما مهـارت و استادي کوزه گـران باستان تـنـهـا از نظر فـني نبوده است، زيـبايي اين فراورده هـا فوق العـاده است. به کار بردن رنگـيزه هاي اکسيدي با قـلم مـو با حرکات متـوالي کاملا مشهـود است. تـزئينات نقـش حـيوانات و نباتات را تـقـريـبا با طرح هـندسي دقيق نشان مي دهـد.
از لحاظ تاريخـي دروه اسلامي به سه بخش تـقـسيم مي گردد:
1- دوره اوليه اسلامي تا آغاز سده يازده ميلادي
2- دوره ميانه اسلامي شامل پادشاهـي سلجوقـيان و مغـولهـا
3- دوره متاخر اسلامي از زمان صفويه تا به امروز
در دوره اوليه سفالگـري ظرفـهـاي چـيـني که از چـين آورده شد سبب تـشويق و تحـريک ايرانيان در توسعـهً صنعـت سفالسازي شد. ثـعالبي و بـيـروني دو نفـر از مورخين مشهـور دربارهً انواع سفالهـايي که از چـين آورده شد شرحي نگـاشته و مرغوبـيت آن را ستوده اند.
محـمد بن الحسين مي نويسد که فرماندار خراسان در سال 1059 ميلادي بـيست تـکه ظروف چـيني از کشور چـين دريافت کرد و آن را به بارگـاه خـليفهً بغـداد فـرستاد؛ و سفالسازان داخلي را تـشويق به ساخـتن سفالهـايي شبـيه به آن کـرد. در حقـيـقـت در اثـر تـشويق فرمانداران و حـکام محـلي، نوآوري هـا و اخـتراعـات زيادي در فـن بـدل چـينيسازي و تـقـلـيد چـيـنيهاي دوره تانگ در ايران بوجود آمد. سفالسازان ايراني در تـقـلـيد از چيـنـيهاي سبک تانگ در ايران بوجود آمد. سفالسازان ايراني در تـقـلـيد از چـيـنـيهاي سبک تانگ آنقـدر استاد بودند؛ که در نظر اول هـمه مصنوع آنهـا را بجاي چـيني اصل مي گـرفـتـند.
کوششي که سفالسازان ايراني در تـقـليد چـيـنـيهاي کشور چـين در دوره هاي اوليهً اسلام کرده اند سبب کشف مجـدد لعـاب مينايي قـلع گـرديد. در سدهً هـشتم پـيش از ميلاد مسيح آشوريهـا اکسيد روي را در لعـابهـاي سربي خود براي بدست آوردن رنگ سفـيد کـدر به کار برده اند. چون آخرين کار براي اين فن در خاور نزديک را مي توان از آجرهاي لعـابي که در شوش و تخت جمشيد در سدهً پـنجم ساخته شده است ثابت کرد؛ بنابراين وقتي مي گوئيم بعـد از 1500 سال دوباره آن را بازيافـتـند بي دليل نيست. اين لعـاب جـديد که سطح کاملا سفـيد درست مي کرد، کاربرد گـل و رس سفـيد را از بـين برد و از ايران به سرعـت به تمام کشورهاي اسلامي تا اسپانيا گسترش يافت. در آنجا پايه و اساس سفالسازي اسپانيايي - آفريقايي گرديد که در جزيرهً اسپانيايي مايورکا ساخـته مي شد؛ از آنجا به نام ماجوليکا به ايتاليا آمد و طولي نکشيد که ايتاليا نيز آن را توليد کرد. از ايتاليا به آلمان و هـلـند و انگـلستان رفت. در هـلـند و انگـلستان به نام چـيني آلات دلـفـت معـروف گرديد.
يکي ديگر از اختراعات ايرانيان در صنعـت سفالسازي رنگهـاي مينايي بود که قبلا در سال 883 ميلادي آغاز گـرديده بود. اشيائي که رنگ مينايي بر آنهـا زده شده است - سفالسازان چـيني هـيچگـاه اين رنگ را به کار نبرده اند - در کارگاه هـهاي کوزه گـري فوسطاط نزديک قاهـره و در عـراق پـيدا شده است. ولي بـيـشـتر دانشمندان امروزه بر اين باورند که رنگ مينايي يک اختراع ايراني است. رنگ مينايي در اسپانياي افـريقا در کارگاه هـاي کوزه گـري معـروف پاتـرنا و والنسيا به کار برده مي شد، و در سال ر1500 ميلادي به ايتاليا رسيد.
سه نوع رنگ مينايي وجود دارد :
1- رنگ مينايي طلايي ساده روي زمينه سفـيد.
2- رنگ مينايي جگـري در زمينه سفـيد يا مخـلوط با ساير رنگـهـا.
3- رنگ مينايي چـند رنگ با درخشندگي فلز مس يا نـقره، يا اگـر روکش آن بسيار نازک باشد، رنگ مينايي زرد، قهـوه اي يا زيـتوني بر زمينه سفيد.رنگ مينايي در زمان سلاطين سلجوق و مغـول در کاشان به اوج تـکامل خود رسيد.
2- دوره مياني اسلام
در زمان سلجوقـيان ( 1037 - 1147 ميلادي ) جهـش چشمگـيري در تـمام هـنرهـا، صنايع و عـلوم پـديد آمد. با اينکه سلجوقيان در اصل ترک بودند ولي خود را با روش زندگي ايرانيان تطبـيق دادند. در مورد سفالسازي اين دوره بايد گـفت "عصر طلايي چـيني سازيست"؛ در اين دوره تمام روشهـاي فـني شناخته شده به کار برده مي شد: حـکاکي، برجسته کاري، شبکه سازي، قـلمزني رنگ زير يا روي لعـاب، مطلا کاري و ميناکاري. چـنين بنظر مي آيد که در آن دوره نقاشان و طراحان استاد سفالساز را ياوري ميکردند و اين امري عادي بوده است.
کوشش مستمر سفالسازان ايراني براي اينکه بـتوانـند با چـينيهـا و لعـابهاي ساخت کشور باستاني چين برابري کـنـند موجب بوجود آمدن دو اخـتراع در ايران گـرديد، اولين اختراع ترکيب خمير نرم با آميخته زيادي از دُر کوهـي و ديگر کشف مجدد لعـاب قلياني که براي آخرين بار در مصر باستان بکار مي رفت. دانه هاي دُر کوهـي و خمير شيشه اي لعـاب قـليايي را به خاک رس اضافه ميکردند، پس از پخـتن رويهً نيمه شفاف و سخت و به هـم چسبـيده اي بدست مي آمد، و اين هـمانند ماده و خميري بود که در سدهً هـجدهـم در اروپا به عـنوان خمير نرم چـيني شناخته شده بود. براي بدست آوردن لعـاب شفاف با اکسيد قلع کار مي کردند. تـنهً ظرف را اغلب کنده کاري کرده و با لعـاب يکـدست مي پوشانـدند، اين فـن را لعابي مي گـفـتـند.
متداول شدن لعـابهـاي قليايي سبب شد که فـن رنگ آميزي جديد بوجود آمد. آميخـته مس در لعـاب سرب معـمولا رنگ فـيروزه اي تـيره يا سبز زنده بوجود مي آوردند؛ ولي هـمين مس در لعـاب قـليايي رنگ نيلي سير درست مي کرد. لاجورد کاشي (کوبالت) در لعـاب قـليايي رنگ آبي مشکي (لاجوردي) مي ساخت. در نزديکي قـم و کاشان معـادن لاجورد کاشي (کوبالت) هست و احتمال دارد که استـفاده از کوبالت از هـمانجا آغاز گـرديده باشد. از جمله لعـابهـاي ديگري که عـموماً در لعـاب هاي قليايي به کار ميرفت عـبارتـنداز: فيروزه اي روشن، سبز روشن، يشمي، سرخ ارغواني و زرد ملايم که اغـلب آرايه زر هـم به آن افزوده مي شد. ترکيب طلا در لعـاب يا به صورت زر گـداخـته و يا به حالت سريشي بود.
با استـفاده از اين زرورق، کوزه گـر ايراني دو شيوه تازه لعـابسازي پـيدا کرد که به نام مينايي و هـفت رنگ شناخـته مي شد. براي ساخـتن لعـاب مينايي کوزه گر، خمير شيشهً قليايي و رنگيزه ها را در کوره مي گـداخت و به صورت لعـاب مورد نيازدر مي آورد. پس از خنک شدن آن را گـرد مي کردند و هـنگـامي که اين لعـاب روي ظرف داده شده و به کـوره برده مي شد رنگـش تـغـيـيـر نمي کرد و نقاش و تـزيـينـکار قـبل از وقت مي دانست که لعـاب پس از پخـته شدن، چه رنگي خواهـد داشت و هـمين امر سبب شد که دامنهً تعـداد رنگـهـا را گـسترش دهـد.
در سده سيزدهـم اصلاحاتي در لعـاب مينايي پـديد آمد، و به نام لعـابهـاي قلم مويي شناخـته شد. در اين شيوه با قـلم مو رنگ لعـابي را که مقـدار اکسيد آن زياد بود روي تـنهً ظرفـي که قـبلا در کوره رفـته بود مي زدند و خطوط منـقش آن را مي آراسـتـند. اين رنگـهـا در پـخـت دوم مشخصتر مي شد، و سپس ظرف در لعـاب يکـدست فـيروزه اي و يا عاجي فـرو برده شده و براي بار سوم به کوره مي رفـت. چون رنگـيزه هـا را با قلم مو و خيلي رقـيق زده بودند شـُره نمي کرد و لکه دار نمي شد. مراکزي که ظرفـهاي لاجوردينه تهـيه مي کردند، ري و کاشان بودند، علي ابن يوسف و ابوطاهـر حسين از کوزه گـران به نام ري بودند.
سفالسازان کاشي در ساختـن محـرابهـا بسيار استاد بودند. قـبلا محـرابهـا را گـچـبري مي کردند. محـراب کاشي بسيار زيـباست و صدهـا کاشي مينايي و درخشان بزرگ که خوب هـم به هـم سوار شده و اغـلب هـم کـنده کاري شده، محـراب را تـشکـيل مي دهـد. اين محـرابهـا نيز نـتـيجه هـمکاري نـزديک ميان سفالساز و نقاش آرايه گـر است. اين کـلمات در سنگ نبشه محـراب امامزاده جعـفـر در قـم ديده مي شود: "در دهـم ربيع الثـاني 738 (6 نوامبر 1337 ميلادي) در کاشان در کنار سيد رکن الدين محمود بن سيد زين الدين غضايري به دست جـناب مستطاب جمال نقاش ساخته شد". دو نقاش ديگـر که در آراستن کاشيهاي ستاره اي و ضرب در نامبردارند به تـرتـيب عـبارتـند از: ابوروفظا که در حدود اسل 1200 ميلادي مي زيست و ديگـري طاهـر الدين که در حدود سال 1263 ميلادي کار مي کرد. در روي يکـي از کاشي هـايي که از نـقاش نخـستيـن باقي مانـده اسـت اين کـلمات خـوانده مي شود: " در شب هاي ميان سه شنبه و چـهـارشنبه، در آخرين روز صفر سال 600 هـجري ساخـته شد.
3- دورهً متـاًخـر اسلامي
هـنگـامي که شاه اسمعـيل در سال 1501 ميلادي پس از 850 سال فرمانروايي بـيگـانگـان بر تخت نشست و نخستين شاه دودمان صفـويه گـرديد، بزرگي و عظمت ايران آغاز گرديد؛ و تا دويست سال ادامه داشت. در زمان شاه عـباس بـزرگ اين عـظمت به اوج خود رسيد (1587 - 1620 ميلادي) آوازه شکوه و جلال دربار شاهـنشاهي او به دربارهـاي اروپا رسيد، و سفـيراني از بسياري از کشورهـاي اروپا به پايتخت وي يعـني اصفهـان آمدند. شاه عـباس خود صنعـتکـار و بازرگـاني باهـوش بود. استادان فن را از امـپـراطوري پهـناور خود جمع کرد و در اصفهان يا پـيرامون آن جاي داد و کارگاهـهـاي صنعـتي شاهي بـيشماري بنياد نهـاد. به پـيشه وران جزء و صنايع خصوصي نيز کمک مي کـرد. هـنگـامي که از بازرگـانان و نمايندگـان کمپـاني هـند شرقي هـلـند که دژي در جزيره هـرمز در خليج فارس داشتـند، شنيد که آنها مشغـول تجارت ظروف چيني کشور چـين هـستـند؛ از بازرگـانان چـيني دعـوت کرد که چـيني هاي زيـباي خود را از راه خشکي براي صادرات به اروپا به کشور وي بفـرستـند و بدين ترتـيب کمپـاني هـلندي را از مـيدان خارج کرد. خود شاه گـردآورندهً تعـداد زيادي ظروف زيـباي چـيني بود؛ مجـموعـهً چـينـيهـاي وي هـنوز در آرامگـاه خانواده شيخ صفي در اردبـيل وجود دارد. اين امر نفوذ صنعـت چـين را دوباره برگـرداند و سفالسازان ايراني بار دگـر در کار چـيني سازي کوشيدند و شيوه کار کاشان را کامل کردند و کائولين سفيد نرمي را که در نائين و عـلي آباد پـيدا شده بود بکار بردند و با لعـاب خـمير شيشه قليايي که قـبلا گـفتيم درهـم آميخـتـند.
چـون سفالهـاي ايراني بدل چـيني بود شاه عـباس 300 کوزه گـر چـيني را به ايران دعـوت کرد تا سفالسازان ايراني در صنعـت چـيني سازي آموزش دهـند. رهـبر اين عـده مردي بود که در افسانه هـاي ايراني به نام "من او هـر" شناخـته شده است. جهانگردان اروپايي که در آن زمان به ايران مسافـرت کرده اند، مرغوبـيـت و جـنس اعلاي فراورده هـاي داخـلي را تحـسـيـن کرده اند.در سده هـجـدهـم و نوزدهـم که شـاهـان و فـرمانـروايـان ايـران ضـعـيف بودند، سقوط کـلي در بـيشتر صنايع و حرفـه هـا پـديد آمـد؛ ولي سفـالسازان به ساخت ظرفهاي زيـباي خود ادامه دادند؛ به طوري که در دورهً شروع نوسازي ايران، زمان رضا شاه ر( 1925-1941 ميلادي ) توانستـند بـيشتر کاشيهـاي که از سردرهـا و گـنبدهـاي مسجدهـا و امامزاده هـاي قـديمي ريخـته بود با کاشيهـايي به مرغـوبـيت کاشيهـاي قرون وسطي تعـمير کـنـند. واین صنعت دستی تا امروز راه تکامل خود را طی نموده است .
معـروفـتـرین پـیـشرفـتهای فـنی در رشته سفالینه سازی از این قـرار است :
۱) بـدنه ای از خاک رس ظریف که بدون تـردید آبـدیـده شده است. این ظرف در کوره پـخـته می شد و رنگ آن لیموئی، کرم، زرد، صورتی یا گـاهـی اوقات سرخ تـیـره بود. تـیـغـه های کـرم یا لیمویی رنگ که پـیـدا شده است نشان می دهـد که پـخـت آن در اتـمسفـر احـیا کـنـنده ای انجام شده است.
۲) تمام ظروف دارای ضخامت یکـنواخت است، آنهـایی که بـلنـدیـشان بـیش از ۱۰ سانـتـیمتر بود ۰.۳ سانـتیمتر ضخامت داشتـند و بزرگـترین آنها که پـیـدا شده است ۳۰ سانتی متر ارتـفاع و ۰.۹۵ سانتی متر ضخامت داشت.
۳) گـردی کامل و بعـضی عـلاماتی که در موقع چرخ دادن آن بـدست آمده نشان می دهـد که لااقـل در آنروز چرخ کوزه گـری با سرعـت کم که پـیـش درآمد چرخـهـای فعـلی کوزه گـری است به کار برده می شده است.
۴) تمام ظروف پـیدا شده در دوغ آب خاک رس بـسـیار نـرمی فـرو برده شده بود که سطح آنهـا را اینـقـدر صاف کرده است. ۵) یک ماده رنگی که از گـرد اسید آهـن آبـدار و اکسید منگـنـز ساخته شده بود درآمیخـتهً فوق به کـار بـرده می شد. در پـخـت دوم این رنگـهـا سیاه و قهـوه ای سیر می شد.
۶) پـیش از پـایان هـزاره چـهـارم قـبـل از میـلاد چرخ کـندر و کوزه گـری بصورت چرخ تـند امروزی درآمد. لااقـل این موضوع در مورد سفالهـایی که سیلک در مرکـز ایران تـپـه حصار در شمال شرقی ایران پـیدا شده است، صدق می کـند.
۷) تـقـریـباً در هـمان زمان نوعـی از کوره در ایران بوجود آمد که آتـشخـانه آن در زیر محـل سفالهـا بود و یک در آجری آنهـا را از هـم جـدا می کرد، کوره ها باید از این نوع باشـند. تا نظارت و بـررسی اتـمسفـر لازم برای تولید رنگـهـای کرم و نخودی عـملی باشد. این نوع کوره هـا هـنوز در سراسر کـشور از طرف کوزه گـران و آجرپـزان به کار برده می شود و هـنوز هـم رنگ نخودی را برای آجر تـرجـیح می دهـند.
۸) سفالهـای قالبی در تـپه حصار و تـل باکـون در جـنوب ایران پـیـدا شده است. در قـسمتهـای مخـتـلف کشور قالبهـای گـلی پخـته شده برای تولید زیاد مجسمه های متعـلق به سالهـای ۲۵۰۰ تا ۱۷۵۰ قـبل از مسیح بدست آمده است.
۹) سفالینه های خاکستری رنگ با لعـاب سیاه درخشان ابـتـدا در حدود ۲۰۰۰ پـیش از مسیح در تـپـه حصار و در سیلک بوجود آمد. این سفالهـا که در کورهً احیا کـنـنده پـخـته شده اند، اولین نوع سفالسازی لعـابی است که از آن اطلاع داریم. اینجا بجاست یادآور شویم که لعـابکـاری سفال در قرون وسطی در کاشان مـتـداول گـردید، و کاشان تـنـها چـند کیلومتر دورتر از سیلک است.
تـمام این پـیـشرفـتهـای فـنی در مـدت کـوتاهـی سفالسازی را یکی از حـرفـه های سامان یافـته کـرد. و از آن تاریخ تا کـنون به هـمین نحـو باقـی مانده است. اما مهـارت و استادی کوزه گـران باستان تـنـهـا از نظر فـنی نبوده است، زیـبایی این فراورده هـا فوق العـاده است. به کار بردن رنگـیزه های اکسیدی با قـلم مـو با حرکات متـوالی کاملا مشهـود است. تـزئینات نقـش حـیوانات و نباتات را تـقـریـبا با طرح هـندسی دقیق نشان می دهـد.
یکی دیگر از اختراعات ایرانیان در صنعـت سفالسازی رنگهـای مینایی بود که قبلا در سال ۸۸۳ میلادی آغاز گـردیده بود. اشیائی که رنگ مینایی بر آنهـا زده شده است - سفالسازان چـینی هـیچگـاه این رنگ را به کار نبرده اند - در کارگاه هـهای کوزه گـری فوسطاط نزدیک قاهـره و در عـراق پـیدا شده است. ولی بـیـشـتر دانشمندان امروزه بر این باورند که رنگ مینایی یک اختراع ایرانی است. رنگ مینایی در اسپانیای افـریقا در کارگاه هـای کوزه گـری معـروف پاتـرنا و والنسیا به کار برده می شد، و در سال ر۱۵۰۰ میلادی به ایتالیا رسید.
▪ سه نوع رنگ مینایی وجود دارد
۲) دوره میانی اسلام
در زمان سلجوقـیان ( ۱۰۳۷ - ۱۱۴۷ میلادی ) جهـش چشمگـیری در تـمام هـنرهـا، صنایع و عـلوم پـدید آمد. با اینکه سلجوقیان در اصل ترک بودند ولی خود را با روش زندگی ایرانیان تطبـیق دادند. در مورد سفالسازی این دوره باید گـفت "عصر طلایی چـینی سازیست"؛ در این دوره تمام روشهـای فـنی شناخته شده به کار برده می شد: حـکاکی، برجسته کاری، شبکه سازی، قـلمزنی رنگ زیر یا روی لعـاب، مطلا کاری و میناکاری. چـنین بنظر می آید که در آن دوره نقاشان و طراحان استاد سفالساز را یاوری میکردند و این امری عادی بوده است.
کوشش مستمر سفالسازان ایرانی برای اینکه بـتوانـند با چـینیهـا و لعـابهای ساخت کشور باستانی چین برابری کـنـند موجب بوجود آمدن دو اخـتراع در ایران گـردید، اولین اختراع ترکیب خمیر نرم با آمیخته زیادی از دُر کوهـی و دیگر کشف مجدد لعـاب قلیانی که برای آخرین بار در مصر باستان بکار می رفت. دانه های دُر کوهـی و خمیر شیشه ای لعـاب قـلیایی را به خاک رس اضافه میکردند، پس از پخـتن رویهً نیمه شفاف و سخت و به هـم چسبـیده ای بدست می آمد، و این هـمانند ماده و خمیری بود که در سدهً هـجدهـم در اروپا به عـنوان خمیر نرم چـینی شناخته شده بود. برای بدست آوردن لعـاب شفاف با اکسید قلع کار می کردند. تـنهً ظرف را اغلب کنده کاری کرده و با لعـاب یکـدست می پوشانـدند، این فـن را لقابی می گـفـتـند.
متداول شدن لعـابهـای قلیایی سبب شد که فـن رنگ آمیزی جدید بوجود آمد. آمیخـته مس در لعـاب سرب معـمولا رنگ فـیروزه ای تـیره یا سبز زنده بوجود می آوردند؛ ولی هـمین مس در لعـاب قـلیایی رنگ نیلی سیر درست می کرد. لاجورد کاشی (کوبالت) در لعـاب قـلیایی رنگ آبی مشکی (لاجوردی) می ساخت. در نزدیکی قـم و کاشان معـادن لاجورد کاشی (کوبالت) هست و احتمال دارد که استـفاده از کوبالت از هـمانجا آغاز گـردیده باشد. از جمله لعـابهـای دیگری که عـموماً در لعـاب های قلیایی به کار میرفت عـبارتـنداز: فیروزه ای روشن، سبز روشن، یشمی، سرخ ارغوانی و زرد ملایم که اغـلب آرایه زر هـم به آن افزوده می شد. ترکیب طلا در لعـاب یا به صورت زر گـداخـته و یا به حالت سریشی بود.
با استـفاده از این زرورق، کوزه گـر ایرانی دو شیوه تازه لعـابسازی پـیدا کرد که به نام مینایی و هـفت رنگ شناخـته می شد. برای ساخـتن لعـاب مینایی کوزه گر، خمیر شیشهً قلیایی و رنگیزه ها را در کوره می گـداخت و به صورت لعـاب مورد نیازدر می آورد. پس از خنک شدن آن را گـرد می کردند و هـنگـامی که این لعـاب روی ظرف داده شده و به کـوره برده می شد رنگـش تـغـیـیـر نمی کرد و نقاش و تـزیـینـکار قـبل از وقت می دانست که لعـاب پس از پخـته شدن، چه رنگی خواهـد داشت و هـمین امر سبب شد که دامنهً تعـداد رنگـهـا را گـسترش دهـد.
طرز کار سفال سازان ایران وهمچنین ابزار کار آنان کم و بیش همانند است ، صنعتگران محلی که غالباً کار اصلی شان کشاورزی و سایر مشاغل روستایی است در اوقات فراغت خود به تولیدسفال می پردازند و معمولاً در فصل زمستان که وقت بیشتری دارند ، خاک مصرفی سالانه خود رااز معادن نزدیک استخراج می کنند . ( باید خاطرنشان ساخت که خاکهای معمولی ناخالصی هایی از قبیل ماسه ، آهک و غیره دارند که برای ساختن سفال مناسب نیست . ) سپس خاکهای استخراج شده رادرمحلی نزدیک کارگاه انبار می نمایند .
کارگاههای سفال سازی همیشه درنزدیکی معادن خاک قابل استفاده سفالگری به وجودمی آید زیرا مقرون به صرفه نخواهد بود که خاک را از محل دوردستی به کارگاه بیاورند . ترکیبات خاک هرناحیه ای کم وبیش با ناحیه دیگر فرق دارد . مثلاً خاک لالجین همدان کمی شبیه به خاک علی آبادتهران است ، ولی با خاک قمشه (شهرضا) و باخاک مشهد تفاوت زیادی دارد. خاک لواسان که دارای چسبندگی زیاد است به تنهایی نمی تواند مصرف شود و آنرا برای اصلاح خاکهایی که چسبندگی کافی ندارند به کار می برند و خاک شمال به علت وجود ترکیبات آهن ، قرمز رنگ است .
درایران به طور کلی دونوع خاک مورداستفاده سفال سازان قرار می گیرد : خاک رس که در همدان ، تهران ، گیلان ، مازندران ، اصفهان و به طور کلی دربیشتر نقاط ایران وجود داردو دیگر خاک سفید که ترکیبی از کوارتز ، کائولن و سیلیس است و در بعضی نقاط ایران مانند زنوز آذربایجان ، منگاباد ، میبد یزد ، استهبان فاس و شهرضا قابل تأمین است .
سفال سازان ابتدا خاک مورد مصرف را تهیه و چون خاک رس منطقه میبد ازچسبندگی زیادی برخوردار است آنرا به داخل حوضچه های موجود داخل کارگاه منتقل نمی کنند و مستقیماً آن را به گل و به وسیله پا ورز می دهند تا چسبندگی لازم را بدست آورده وآماده برای چرخکاری می شود ، سپس آنرا به اندازه های دلخواه گلوله می کنند که آن راچانه می نامند . معمولاً برای اشیاء بزرگتر از گل سفت تر و برای اشیاء کوچک تر از گل نرمتر استفاده می کنند .
در این منطقه سفالگری با خاک سفید نیزانجام می شود و پس از پختن سطح سفال آنرا با لایه ای از خاک سفید خالص تر که ترکیباتش در هرمنطقه فرق می کند و به صورت دوغاب در می آید ، می پوشانند و سپس با رنگهای متنوع آن را نقاشی می کنند و درنهایت تمام سطح سفال را با لعاب شفاف بی رنگی پوشانیده و می پزند . نقوشی که روی سفالهای میبد به چشم می خورد یکی تصویر خورشید است که در واقع از خورشید درخشان مناطق حاشیه کویر الهام گرفته شده و به صورت زن نقاشی می شود که اصطلاحاً « خورشید خانم » نامیده می شود و دیگر تصویر گلهای تزئینی ، ماهی و پرنده است که به نظر می رسد ماهی را به کنایه از آب نقش می زنند ، که دراین منطقه اهمیت حیاتی دارد .
به عبارت دیگر نقوش این سفالها بازتاب محیط زندگی و آرزوهاو خواسته های پدید آورندگان آن می باشد . این نقوش بیشتر با رنگهای آبی ، سبز ، زرد و خطوط ظریف سیاه نقاشی می شود و از اصالت و زیبایی خاصی برخوردار است .
در میبد با خاک رس اشیایی از قبیل کوزه و لانجین نیز می سازند که صرفاً مصرف محلی دارد . اثری هم هست از M.Centlivres-Demont ( ویسبادن ، 1971 ) درباب کوزه گری و سفال پزی میبد ، این همان هنری است که در یزد بدان « کباره پزی » هم می گویند .
کباره ( Kebareh ) درست به معنی سفال است .
لازم به ذکر است که از سال 1339 تا 1345 در حدود 25 نفر سرامیک ساز در این منطقه از سنین بین 18 تا 60 سال به مرض سل مبتلا و موجبات مرگ آنان رادر سنین جوانی فراهم آورده است و همین مسئله باعث رویگردانی کارگران سرامیک ساز از این صنعت هنری شده است.
سرامیک سازان ، خاک سفید که ترکیبی از کوارتز ، سیلیس و کائولن است را با بنتونت مخلوط و گل مورد نیاز را تهیه می نمایند . پس از تهیه گل کار شکل دادن با چرخ سفالگری آغاز و وقتی شکل موردنظر تهیه شد ، آنرا در مقابل آفتاب می گذارند تا خشک شود .
در تهیه لعاب موادی چون سنگ سیلیس ، شیشه ،گیره یاب و کتیرا مورد استفاده قرار می گیرد . ابتدا سنگ سیلیس و شیشه رابه کمک دستگاه بال میل به اضافه مقداری آب ( جهت جلوگیری از پخش شدن گرد شیشه و سنگ سیلیس در هوا به هنگام خردکردن آن و با استفاده از ماسک برای جلوگیری از استنشاق هوای آلوده آنها را ) به صورت پودر در آورده ، پودر سیلیس و شیشه تهیه شده را با گیریاب و کتیرا و مقداری آب مخلوط و لعاب موردنظر حاصل می شود . صنعتگران معمولاً دو دفعه فرآورده رالعاب می زنند یکبار قبل از ایجاد نقش و بار دیگر پس از آن در مرتبه اول پس از آغشتن اشیاء به لعاب آنرا جلوی آفتاب خشک می کنند . سپس با رنگهای متنوع و تهیه شده بر روی آنها نقش و خطوط موردنظرایجاد و مجدداً مقابل آفتاب قرار می دهند و سپس برای بار دوم لعاب زده و پس از آنکه کاملاً خشک شد به درون کورهآفتاب قرار می دهند و سپس هنگامی که محصول برای بار دوم لعاب زده می شود ، نقش آن کاملاً محو می گرددکه همان نقاشی زیرلعابی نامیده می شود و ظاهر شدن نقش پس از گذراندن اشیاء درون کوره و دادن حرارت به آن نشانه پخت کامل محصول است . بدین ترتیب که سرامیک ساز هر چند لحظه یک بار از روزنه جدار داخل کوره را تماشا می کند. زمانی می رسد که نقش از زیر لعاب کاملاً نمایان می گرددو حبابهایی بر روی اشیاء دیده می شود . پس از محو شدن حبابها و ظاهر شدن نقوش روی محصول که مدت زمان آن حدود 8 ساعت طول می کشد ، کوره را خاموش می کند و سرد شدن محصولات داخل کوره به زمانی حدود 1 تا 3 روز احتیاج دارد . پس از این مدت فرآروده ها از کوره خارج کرده و برای فروش آماده می کنند . دست ساخته های سفالی و سرامیک هر یک وجه مشخصه ای داشته و از یکدیگر متمایز می باشد . این وجه تمایز به علت ویژگیهای خاص بومی و نقوش محلی هر ناحیه است . نقوشی که روی فرآورده های سفالی وسرامیک میبد یزد به چشم می خورد در نوع خود بی نظیر و معروف ذوق و اندیشه فرهنگ این دیار است .
لازم به یادآوری است اگر مرحله لگدکردن و ماساژ گل ها کم باشد موقعی که در آفتاب برای خشکشدن می گذارند ترک ترک می شود و ممکن است خرد گردد .
مصنوعات عمده ای که در میبد ساخته می شود عبارتنداز : گلدان ، انواع ظروف ، قندان ، کوزه ، قلیان ، میوه خوری ، شیرینی خوری و ...
تمام موارد و دستگاههای کار ، تولیدداخل کشور است . از زنوز آذربایجان ، طبس و قم خاکهای نسوز آورده می شود و طبق باسکول 7 تا 8 نوع خاک با هم مخلوط می شود ، به وسیله بالمیل ( آسیاب گلوله ای ) کار سایش مواد را انجام می دهند و با آب 20 تا 10 ساعت کارمی کنند . دوغاب ( گل با مقدار زیادی آب ) بیرون آمده و مواد داخل بالمیل ، مواد اولیه برای بدنه است .
در کارگاه هم دستی کار می شود و هم قالبی . در نوع قالبی یک مادر قالب وجود دارد که از گچ صنعتی است . روی مادر قالب لاک الکل و سیلرزده می شود که از روی آن قالبهای دیگر درست می کنند به وسیله گچ و آب هریک یک کیلو گچ ، نهصد گرم آب می خواهد . بعد داخل قالبها ریخته می شود و داخل دستگاه گذاشته و بدینوسیله کاسه درست می شود .
دستگاه بالمیل برای یکنواخت شدن لعاب است ، یعنی آب ، لعاب و سیلیکات سدیم را در دستگاه می ریزند و با وجود گلوله ها در داخل دستگاه ، بعد از چند ساعت کار ، گلی را بیرون آورده استفاده می کنند .
دستگاه جارمیل : جوهری که نقاشی می کنند اگر برای استفاده زیر باشد مقداری جوهر با گلوله ها و آب را داخل ظرفی ریخته و روی دستگاه می چرخد تا جوهر یکنواخت شود و روی ظرف ترک بر ندارد .
گذری بر تاریخچه صنعت دستی سفالگری قبل و بعد از اسلام http://aftab.ae
تاريخچه سفالگري http://www.yazdchto.ir
سفالگری در ایران http://www.farhanggoftego.com
تاریخچه هنر سفالگری http://forum.shadism.com
تاریخچه سفالگری http://www.parsclubs.com
اين طور به نظر ميرسد كه آسياي غربي و اروپاي شرقي پيش از ساير نقاط عالم شروع به ساختن ظروف سفالين كردند.
ظروف پيش از تاريخ، مكشوف در خاك ايران نشان مي دهد كه كوزه گران ايراني مهارت فوق العاده در نقاشي روي سفال داشته اند. بهترين نمونههاي اين قبيل ظروف سفالين از شوش و ري و كاشان و دامغان و تل بگوم، نزديك تخت جمشيد به دست آمده.
در آسياي صغير نيز نمونههاي خوبي از ظروف متعلق به 6500 سال قبل، شبيه به ظروف كاشان و ري در نقاطي مانند تل عبيد و جمدت نصر پيدا شده. نظاير همين ظروف در عهد نخستين فراعنه در كشور مصر نيز ساخته ميشد.
در حدود 1500 سال پيش از ميلاد در اطراف جزاير قبرس، صنعت سفال سازي ترقي فوقالعاده كرد و ظروف كه از آن نواحي به دست آمده داراي نقوش بسيار زيبا ميباشند.
يونانيها عقيده داشتند كه تمدن قبرس از مصر ريشه گرفته بود. در حقيقت ظروف سفالين قبرس به بعضي ظروف و نقوش مكشوف از تپه حصار دامغان شباهت زياد دارند.
در نتيجه مجاورت با جزيره قبرس، كوزه گران يوناني صنعت كوزه گري خود را تكميل كردند و امروز نمونه هاي بسيار زيبايي از كوزه هاي يوناني در موزه هاي بزرگ دنيا مانند موزه «ارميتاژ» موجود است. ظروف سفالين يونان در قرن پنجم و ششم پيش از ميلاد زمينه سياه و قرمز داشتند و نقوش آن به رنگ سفيد يا قهوه اي بودند. از حيث نقوش، ظروف سفالين يونان كاملترين ظروف دنياي قديم ميباشند زيرا غالباً حتي يك داستان و يا يك واقعه تاريخي را نشان ميدادند.
در قرن چهارم پيش از ميلاد در ناحيه (تاناگرا) نزديك آتن، هنرمندان سفال ساز دست به ساختن مجسمههاي كوچك سفالين زدند كه بسياري از آنها امروز به منزله شاهكارهاي بزرگي در موزه لوور و در موزه لندن معرفي گرديده اند.
ظهور اسلام باعث شد كه تمام تمدنهاي كهن با يكديگر رابطه نزديك پيدا كردند و هنرمندان از سبكهاي مختلف، تقليد و اقتباس نمودند. صنعت سفال سازي يكي از صنايعي بود كه در دوران اسلامي ترقي فوق العاده يافت. از افغانستان تا ايران و آسياي صغير و مصر و افريقاي شمالي و اسپانيا، يك سبك تقريباً متحدالشكل، كوزه و كاسه هاي سفالين به وجود آمد كه در نظر اول همه شبيه به يكديگر مي نمايند ولي با دقت مختصري ميتوان دريافت كه هر كدام داراي خصوصياتي هستند كه آن را از يكديگر مشخص و متمايز مي نمايد.
منشأ و مبدأ تمام ظروف اسلامي در ايران ساساني قرار دارد جز اينكه نقش و شكل آن در كشورهاي مختلف متمايز مي گردد.
یکي از مراكز بزرگ كوزه گري در اوايل دوران اسلامي شهر نيشاپور بوده است. در شهر نيشاپور ظروف سفالين مانند بشقاب لب تخت و كاسه آش خوري پايه دار يا بدون پايه و ماست خوري و ديزي و آب خوري و سبد مي ساختند كه از حيث ظرافت و مرغوبيت جنس، بي مانند بود و نقوش آن كمتر شباهت به نقوش ظروف چيني داشت.
مركز ديگر، شهر سامره نزديك بغداد بود. هارونالرشيد خليفه عباسي به كارگاههاي كوزه گري دستور داده بود سفالهايي ساخته شود كه شباهت به ظروف طلا پيدا كند. در دين اسلام به كار بردن ظروف طلا ممنوع بود ولي هارونالرشيد به تجمل علاقه زياد داشت.
از كشور چين متخصصاني به سامره آمدند. و حتي خاك چيني (سلّادون) را به بغداد آوردند و بالاخره موفق شدند ظروف زرين فام را به وجود آورند. اين ظروف شفافيت و برق طلا را داشت و ورقه اي طلايي كه در زير لعاب قرار داده شده بود باعث مي گرديد كه آن سفالها شبيه به ظروف زرين مي شدند.
در كارگاههاي كوزه گري در شهر ري نيز ظروف زرين فام ساخته مي شد و نمونههايي از آن در موزه ايران باستان ديده ميشود.
در همين زمان در قاهره نيز كوزه گران دست به ساختن ظروف زرين فام زدند و به اين طريق سبكي واحد بين هنر كوزه گري در كوزه هاي شرقي به وجود آمد.
مدتها شهر ري و سامره و قاهره مراكز مهم كوزه گري بودند و هر روز نقش و لعاب كوزهها تكميل ميشد. روي ظروفي كه در قاهره ساخته ميشد نقش انسان بسيار ديده مي شود در حالي كه هنرمندان سامره و ري بيشتر به نقش حيوانات و پرندگان و خطوط هندسي علاقه داشتند.
فن سفال سازي حفظ كرد، به طوري كه كلمه (كاشي) مترادف با كلمه(سراميك) شد و امروز نيز با كلمه كاشي، كاشي را به جاي كلمه آجرهاي نقوش لعابدار به كار مي بريم.
در قرن ششم و هفتم هجري شهر كاشان و گرگان از نظر هنر كوزه گري شهرت فوق العاده يافته و كاشان تا قرن دهم و يازدهم شهرت خود را در
آنچه را كه هنرمندان سامره در عهد خلفاي عباسي نتوانسته بودند كاملاً از عهده برآيند، كوزه گران گرگان و كاشان به وجود آوردند. در حقيقت ظروف سفالين زرين فام كاشان و گرگان در قرن ششم و هفتم هجري شباهت كاملي به ظروف طلا دارند.
در سالهاي اخير از ناحيه گرگان، ظروف زرين فام بسيار زيبايي به دست آمد كه امروز در موزه ايران باستان نشان داده ميشوند. اين ظروف به قدري تميز و دست نخورده باقي ماندهاند كه بينندگان در نظر اول در كهنه بودن آن شك پيدا ميكنند. داستان پيدايش اين ظروف اين است كه سلطان محمد خوارزم شاه، در مقابل چنگيز به ناحيه گرگان عقب نشيني كرده بود و چنگيز گفته بود كه هر نقطه اي را كه سلطان محمد در آن قدم گذارد با خاك يكسان خواهد شد. مردم گرگان از ترس، تمام اشياء قيمتي خود را كه در ميان آن ظروف گلي زرين فام نيز وجود داشت داخل در خمره هاي بزرگي قرار دادند و در زير خاك جلگه تركمنستان پنهان كردند و آن ناحيه را موقتاً ترك نمودند تا پس از خاموش شدن جنگ مجدداً به آن دسترسي پيدا كنند. ولي ديگر برنگشتند و به اين طريق گنجينههايشان به دست كاشفان امروزي افتاد.
معلوم نيست به چه علت از قرن هشتم و نهم يعني در ايام حملات ايل تيمور به ايران، ظروف متعدد و قابل توجهي در ايران به دست نيامده، زيرا با وجود حملات لشكريان تيمور در همين مدت هنرهاي ديگر ايراني مانند هنر نقاشي و معماري ترقي فوقالعاده كرد. ولي در اين مدت در اصفهان كاشي هاي معرق (موزائيك) بسيار زيبايي به وجود آمد كه بهترين نمونه آن آرامگاه در امام و هارون ولايت در اصفهان مي باشد. ولي در اين زمان در شهرهاي دمشق و بغداد و قاهره ظروف سفالين به زندگي خود ادامه دادند و اشكال و نقوش جديدي به وجود آمد.
هنر سفال سازي شرقي در اين فاصله به جنوب ايتاليا، به ناحيه سيسيل و اسپانيا نيز مهاجرت كرد و هنر سراميك ايتاليايي را تحت نفوذ هنر مشرق زمين قرار داد.
در قرن 10 و 11 هجري، پادشاهان صفوي در اصفهان هنر سفال سازي را به منتهاي درجه كمال خود رسانيدند. نمونه هاي بسيار زيبايي از ظروف سفالين ايران در عهد صفوي در موزه ايران باستان و موزه لوور و موزه ارميتاژ و موزه لندن موجود است.
در همين مدت در كشور تركيه نيز به تقليد از سراميك اصفهان ظروف سفالين لعابدار و كاشي هاي بسيار زيبا ساخته شد كه زينت بخش مساجد و كاخهاي سلطنتي گرديد.
هنر سفال سازي در دوران صفوي به قدري پيشرفت كرده بود كه در قرون 13 و 14 هنرمندان به تقليد از شاهكارهاي آن عهد اكتفا كرده و نتوانسته اند ابتكاري از خود نشان بدهند.
در زمان پادشاهي رضا شاه كبير هنرهاي زيباي كشور تصميم گرفت، هرن سفال سازي قديم را احياء كرده و مانع اين شود كه اصول فني و هنري مربوط به آن فراموش شود و براي اين منظور عده كثيري از استادان اصفهاني و كاشي و ساير مراكز مهم را در استخدام هنرهاي زيباي كشور درآورد و تمام وسايل لازم را در اختيار آنها قرار داد و ضمناً وسايلي فراهم نمود كه آن هنرمندان بتوانند هنر خود را تكميل كنند. و امروز نمونه هاي بسيار خوبي از هنر سفال سازي ايران در موزه هنرهاي ملي موجود است كه نشان مي دهد هنوز ذوق و سليقه كوزه گران ايراني از ميان نرفته و قادر به ايجاد شاهكارهاي هنري مي باشند.
در كشورهاي ديگر اسلامي مانند هند و پاكستان و مصر نيز هنر سفال سازي راه تكامل را پيموده است و گاهي نيز، بيش يا كم تحت نفوذ هنر سراميك فرانسوي و ايتاليايي قرار گرفته است.
در ازبكستان امروز، كوزههايي ميسازند كه هنر قديم و جديد را با روش بسيار مناسبي ممزوج كرده و شاهكار هنري جديدي به وجود آورده است و من بهترين نمونههاي آنرا در موزه هنرهاي شرقي در مسكو ديدم.
در شش هزار سال پیش ازمیلاد اولین نشانه پیدایش کوره پخت، درصنعت سفال دیده می شود و در سه هزار و پانصد سال پیش از میلاد چرخ سفالگری ساده ای که با دست حرکت می کرد ساخته شد. پیدایش چرخ سفالگری تحوّل بزرگی را در ین صنعت بوجود آورد.
از آغاز نیمه سده گـذشته باستان شناسان تعـداد زیادی ظروف سفالی و اشیاء دیگـر در منطقه ای از مشرق ایران تا عراق و از قـفـقاز با دره سند را از زیر خاک بـیـرون آوردند. سفالهـای پـیش از تاریخ که در این مـنطقه وسیع یافت شده در شیوه و سبک ساختـن تـقـریـبا با مخـتصر تـغـیـیر یکـنواخت و در سطح فـنی بطرز اعـجاب انگـیزی پـیـشرفـته است. نخستین نمونه های آن از شوش در ایلام که اولین سکونت گـاه ایرانیان در پای فلات ایران بود بـدست آمد. سـفالهـای شوش نه تـنهـا مربوط به خود شوش است بلکه سفالینه هـایی که از تـپه موسیان در ۱۶۰ کیلومتری شوش و از سومر و تـل حلف در عراق و از شمال غربی هـندوستان و بلوچستان، یا از فلات ایران در تـپه گـیان و تـپه حصار و تورنگ تـپه و سیلک، یا در قسمت شرق تا آنائـو که امروز در تـرکستان روسیه است جزو طبقه سفالهای شوش نامیده می شود. سفالهـایی که بـنام شوش اول معـروف است مـتعـلق به زمانی است که از ۳۵۰۰ تا در حدود ۲۵۰۰ پـیش از میلاد مسیح می باشد. در اینجا باید متـذکـر شد که مردمانی با تـمدن نوسنگـی نیز در ایالت کانسوی چـین پـیدا شدند و ظروف سفالی آنهـا ویـژگـیهـایی هـمانـند ظروف سفالی شوش از لحاظ روش و فن تولید دارد.
تاريخچه هنر سفالگري در ايران
سفال (سفالينه). اين اصطلاح، بنابر تعريف لغتنامهها عموما به معنی اشيا ساخته شده از گل پخته هستند، مانند كاسه، كوزه، و غيره... همچنين سفالينه، سفال ساخته شده را میگويند. سفالين نيز شامل انواع اشيايی است كه از سفال میسازند. اصطلاح اروپايی" سراميك" نيز داری مفاهيم سفال در زبان فارسی است، كه از واژه يونانی (Keramikos) كه خود از (Keramon) به معنی خاك رُس گرفته شده است. بنابراين سفالگری نيز به هنر يا صنعت ساخت ظروف و اشيا گلی پخته اطلاق میشود. معمولا محصولات را اگر بدون لعاب باشند سفال و اگر لعابدار باشند بر حسب گل و لعابی كه در آنها به كار رفته بدل چينی مینامند. سفال در واقع نخستين محصول هنری و صنعتی مردمان اوليه و حاصل نياز و شعور آدمی، در به كار گيری عوامل طبيعت است، و از آنجا كه مواد اوليه آن شامل: خاك، آب، و آتش در سرزمينهای محل سكونت بشر یافت میشده است، نشانههای توليد آن را در تمامی نقاط مسكونی انسان مشاهده میكنيم. كهنترين اشيا سفالی بدست آمده از كاوشهای باستانشناسی ايران مربوط گنج دره در استان كرمانشاه است؛ كه تاريخ آن به هزاره هشتم پيش از ميلاد میرسد.
سفالگری، هنری است كه به صورت (شكل) سنتی طی هزاران سال اصول فنی ارزشمند خود را تا به امروز حفظ كرده است. علاوه برارزشهای هنری با بررسی دقيق اين آثار، امكان شناخت حرفهها، صنايع و آثار مادی طوايف و جوامع بشری در قلمروهای فرهنگهای گوناگون را فراهم میآيد. بنابرآنچه گذشت، بايد سفال را به عنوان تجلی فعاليت ذهن و خلاقيت و ابداع هنری انسانهای گذشته ارج نهاد. زيرا سفالگری هنری همگانی بوده كه نه تنها سليقه ابداع كننده، بلكه نشانههای معينی از زندگی اجتماعی و دوره زندگی و ويژگیهای مادی و معنوی آن را به ما نشان میدهد، و وسيله مستقيمی برای شناسايی تمدن شهرها، اقوام و ادوار مختلف است. زيرا هر ملتی برای تزئين سفالهای خويش، نشانه، اشكال و تزئينات ويژه خود را به كار میبرده است. برای تامين منظور باستانشناسان با بهرهگيری از هنر طراحی و تكنيكهای دقيق، باستانشناسان میكوشند به قطعات و اشيا مختلفی كه از مناطق باستانی بدست میآيد، جان داده و با به تصوير كشيدن تمام نقوش به كار رفته در سفالينهها به تعيين دوران مورد نظر پرداخته، به اسرار هنر و بسياری از ناشناختههای زندگی آن دوران پی میبرند.
سفال : هنر سفال سازي نزد باستانشناسان قدر و منزلت خاصي دارد، چه همين قطعههاي كوچك سفال كه به ظاهر ناچيز به نظر ميرسد، ما را به زمانه و زندگاني مردم آن روزگاران ميرساند. فن سفال سازي درايران، از ابتداي تمدن تا به امروز ادامه يافته و در طي اين مدت تغييرات گوناگوني به خود ديده است. به نوشته گيرشمن، در حدود ده هزار سال پيش، كساني كه دركوهستانهاي بختياري ضمن پرداختن به شكار و تهيه خوراك، به ساخت ظروف سفالي نيز اشتغال داشتهاند. اين نظريه كه بيشتر باستانشناسان، آغاز صنعت سفال سازي را از ايران ميدانند، در خور توجه است. به نوشته پروفسور پوپ در كتاب بررسي هنر ايران «مداركي كه اخيراً به دست آمده قوياً موجب اثبات فرضيههاي چند سال اخير است مبني بر اين كه كشاورزي و شايد صنايع پيوسته به آن يعني : كوزهگري و صنعت سفالسازي و بافندگي از فلات ايران آغاز شده است».
سير تكامل سفالگري در تپههاي باستاني، خيلي زود ساكنان اوليه را متوجه كرد كه ميتوانند از طريق سفال نيازهاي خود را برآورده كنند. سفال بهترين اثري است كه از جوامع اوليه بر جاي مانده است، به ويژه در تمدنهاي فلات ايران، مراحل مختلف تمدني را به نام اين سفالها مشخص كردهاند:
تمدنهاي شمال «سفال خاكستري» و تمدنهاي غربي «سفال نخودي» و دوره تمدن ايلام «سفال منقوش». نخست به درون ظرف اهميت داده ميشد، ولي بعدها، در سفالينههاي نقشدار تزيينات به جدار بيروني ظرف نقش بست. بيشتر اين ظروف به شكل كاسه، كوزههاي پايهدار، ليوان و ظروف شبيه به مجسمه حيوانات است. اختراع چرخ كوزهگري در هزاره چهارم در ايران، دگرگوني بزرگي در صنعت سفال سازي پديد آورد. اشياي سفالينه مكشوفه از سيلك و محوطههاي باستاني جنوب شوش، چغاميش و تلباكون در تخت جمشيد حاكي ازساخت سفال با چرخ است. در همين دوره تحولي نيز در ترسيم نقوش پيدا شد: نخست با نقوش هندسي و تزييني بدنه ظروف را آرايش كردند و پس از مدتي نقش حيوانات معمول شد و زماني بعد هنرمندان براي بيان اعتقادات و گاه وضعيت محيط و زندگي، موضوع خاصي را به كار ميبردند، بيشتر خصايص زندگي اعم از مذهبي، اخلاقي و هنري را با نقش بر سفال مينشاندند. از اكتشافات تپه سيلك، تپه حصار، تپه گيان در نهاوند و ديگر تپههاي باستاني، چنين برميآيد كه از هزاره پنجم قبل از ميلاد، ساكنان اين نواحي به ساختن ظروف سفالين منقوش ميپرداختند.
هنرمند سفالگر پيش از تاريخ ايران با نقاشي روي سفالينهها گويي شعر ميسرود. سفالگر نقاش با استفاده از عناصر بصري ساده، اشياء و حيوانات و انسان را مينماياند، مثلاً خطوط موّاج موازي در درون يك دايره و مستطيل، نشاندهنده آب است و مثلثي كه سطح آن چهارخانه بندي شد، نشانگر كوه يا مربعي كه با خطوط افقي و عمودي تقسيم و خطوط موّاج در آن ترسيم شده، احتمالاً نشانه زمين زراعتي است. جانوران منقوش روي ظروف عمدتاً عبارتند از: بز، قوچ، گوزن، گاو، پرندگان و غيره. امّا برخلاف نقاشي غارها در اينجا شكل واقعي حيوان مورد توجه نبوده، بلكه طرح خلاصه و اغراق شده آن مطرح است. زيرا كه آرايش سفالينه در كار سفالگر اهميت بيشتري دارد: او به دلخواه، شكل طبيعي را به شكل تجريدي تبديل ميكند تا بدين ترتيب مقاصد تزييني خود را برآورده سازد.
در اين دوره بدنه سفال لطيف و درخشان شد و در تمام تپهها و دهكدههاي باستاني كم و بيش اين مراحل طي شده است. ميتوان گفت كه اين مراحل به دوره تمدني بستگي داشته است. مثلاً زماني كه سفالها خشن و ناصاف بود، خانههاي مردم نيز از گل و چينه ساخته شده بود، امّا در مرحلهاي كه سفالها نازك و صيقلدار شد، خانهها نيز با خشت و آجر ساخته شدهاند.
در ميان ظروف دوره هخامنشيان تعدادي مجسمه سفالي هست؛ اين مجسمهها، از مجسمههاي طلايي كه بيشتر به شكل شيرند، تقليد شدهاند. به اين نوع ظروف سفالي، ظروف «ريتون» ميگويند.
در دوره اشكانيان به سبب توجه خاص به ظروف زرين و سيمين، ساخت ظروف سفاليني رو به كاهش نهاد. از ويژگيهاي سفالگري اين زمان، بايد به لعاب ظروف اشاره كرد. رنگ اين لعابها سبز روشن تا آبي فيروزهاي رنگ بود. اشياء باقي مانده از اين دوره، شامل خمرههاي بزرگ براي انبار آذوقه، تابوتهاي سفالي با نقش انسان و ظروف گلدان شكل و قمقمههايي كه با لعاب تزيين شدهاند.
در دوره ساسانيان با اينكه هنر ـ صنعت و معماري رو به كمال گذاشت، ولي صنعت سفالسازي پيشرفت چنداني نداشت. شايد اين گونه تزيينات ساده ظروف بدون لعاب، پايهاي شد براي به وجود آمدن ظروف با نقش افزوده (باربوتين) اوايل دوره اسلامي.
شيشه : شايد بتوان نخستين مرحله شيشهسازي را در ايران به دوره ايلاميها نسبت داد. در كاوشهاي معبد چغازنبيل تعداد بسياري لولههاي مجوّف شيشهاي به دست آمده كه به صورت مورّب درون چهار چوبهاي پنجرههاي معبد، كنار يكديگر قرار داده ميشدند. گذشته از اين آثار، در اينجا قطعههايي ازلعاب شيشه مخصوص ترصيع در كاشيهاي لعاب دار، مهرههاي بدل چيني كه برخي از آنها با لعاب شيشه ساخته شده بودند به دست آمد. وجود مهرههاي بدلي چيني و كاشيهاي لعابدار و مهرههاي شيشهاي از محوطه باستاني مختلف ايران چون شوش، زيويه، حسنلو و… نشان ميدهد كه ساخت چنين اشيائي در دوره هخامنشي نيز تداوم و توسعه داشته است.
با آغاز حكومت هخامنشي در نيمههاي هزاره اول (550 پيش ازميلاد) هنر ساخت اشياي شيشهاي از نظر طرح و نقش وارد مرحله نويني شد. ظاهراً با آغاز پادشاهي اشكانيان در ايران و نزاعهاي اين سلسله با حكومت سلوكي، هنر شيشهگري با ركود روبهرو شد. وجود تعدادي ظرف شيشهاي از محوطههاي باستاني پارت به ويژه در «نسا» نخستين پايتخت اشكانيان، حكايت از تداوم اين صنعت در دوره اشكاني دارد.
دوره ساساني را ميتوان اوج هنر آبگينهسازي ايران پيش ازاسلام دانست، كشف اشياي فراوان شيشهاي در اشكال مختلف و كاربردهاي گوناگون از محوطههاي باستاني گواهي بر اين مدعاست. مهمترين نوع تزيين ظروف در اين دوره، تراش به اشكال گوناگون، به ويژه تراش لانه زنبوري است كه به صورت گسترده بر روي پيالههاي نيم كروي و ظروف ديگر انجام ميشده است.
مُهر : با پيشرفت مدنيت در مواردي همچون خانه سازي، اهلي كردن حيوانات، فعاليتهاي كشاورزي، صنعت سفال سازي، كوزهگري، تهيه دوكهاي سنگي و گلي براي نخ ريسي و پارچه بافي و ساختن ابزار مختلف حتي لوازم زينتي و آرايش از انواع سنگها، ساخت مُهر نيز براي گسترش بازرگاني ارتباط ميان اقوام و ملتها رواج يافت. ضروري بود كه محتويات يك خمره يا يك عدل بار را تضمين و مراقبت كنند تا مال التجاره دست نخورده در مقصد تسليم شود. براي تشخيص مالكيت، از مهر استفاده ميكردند. روي كلوخهاي ازگل رس علامتگذاري ميشد و آن را در دهانه خمره جاي ميدادند و يا به طنابي ميبستند.
پيش از اختراع خط، از نيمههاي هزاره چهارم پيش از ميلاد، انسان با حكاكي تصاوير بر روي مهر مقصود خود را تفهيم ميكرده است. پس از اختراع خط، اين پيامها، شامل تصاوير و خط، بر مُهرها حكاكي ميشد. جنس ابتداييترين مهرها از گل پخته، سنگ گچ، آسنگ آهن، مرمر، عاج و استخوان، شيشه، فلز و احتمالاً گوش ماهي بوده است. مهرهاي اوليه معمولاً داراي يك سوراخ بودند كه به عنوان آويز در گردنبند يا دستبند و به احتمال قوي براي طلسم نيز به كار ميرفتند.
يكي از زيباترين مهرها، مهرهاي استوانهاي يا سيلندري بوده است. كاربرد مُهرهاي استوانهاي، همان كاربرد مهرهاي مسطح و عادي است كه براي ثبت معاملات تجارتي و فرمانها و اسناد مالي، امضاء و جنبههاي ديني و اساطير به صورت طلسم براي مهر و موم و غيره به كار ميرفت. به مرور نقوش مانند ديگر هنرها و دانشها راه تكامل پيمود و به درجهاي از كمال رسيد.
در علم باستانشناسی كه كشف مدارك عينی تاريخی و تعبير و تفسير اين مدارك را بر عهده دارد، اهميت طراحی فنی از يك قرن پيش مورد توجه دانشمندان و محققان قرار گرفته است. باستانشناسان قطعات و اشيا مكشوفه را به گروه طراحی سفال میسپارند واين گروه با بهرهگيری از هنر و فن طراحی و تكنيكهای دقيق میكوشند كه تمام جزئييات و تزئينات و نقوش به كار رفته در سفالينهها را به تصوير بكشند.
سفال یکی از قدیمیترین ساخته های دست بشر است که در تمام طول عمر وی از قدیمیترین ایام تاکنون مورد استفاده قرار گرفته است . به این جهت درگاهنگاری دورانهای پیش از تاریخ نقش مهمی دارد. ساخت سفال با گذشت زمان به نسبت تغییر فرهنگهای پیش از تاریخی و تجربه اندوزی اقوام بشری از نظر جنس، فرم، رنگ و نقش دچار تغییراتی چشم گیر شده است. این تغییرات عاملی تعیین کننده در تقسیم بندی انواع سفالهای پیش از تاریخی و بعد از آن در مورد چگونگی ساخت اولین سفال بدست انسان نظرات مختلفی ارائه شده است. عده ای ریشه سفال را در صنعت سبد بافی می دانند و معتقدند برای اولین بار گلهای اندود کننده کف سبدهای گیاهی پس از خشک شدن و یا قرار گرفتن در آتش و سوختن چوبهای سبد، الهام بخش سفال سازی بوده است. عامل پیدایش صنعت سفال سازی هر چه باشد در این مورد شکی نیست که سفالهای اولیه دست ساز و خشن و ماده چسبندگی آنها شن و گیاهان خرد شده بود است در حدود 10000سال پیش که انسانهای ساکن بین النهرین زندگی غار نشینی و دوران جمع آوری غذا را پشت سر گذارده و به دوران تولید غذا شروع نموده بودند. در پهنه دشت بصورت اجتماعات اولیه کشاورزی مستقر شده بودند، تمدنی را بوجود آوردند که از مشخصات آن ساخت سفال های ظریف و زیبای نخودی و قرمز رنگ است. این تمدن همراه با خصوصیات دیگر آن در این منطقه شکوفا گردید و به تدریج در دنیای پیش از تاریخ در منطقه وسیعی گسترش یافت. آثار و بقایای این نوع سفال از شرق دریای مدیترانه تا دره رود سند در حفاری های باستان شناسی در مناطق باستانی آشکار گردیده است. یکی از سنتهای مشخص سفالگری فلات ایران سفال قرمز رنگ منقوش می باشد که در طول هزاره های ششم و پنجم ق.م. در حاشیه ک ویر در فلات مرکزی ایران شکل گرفت و متداول شد. این سفال ها دست ساز و برنگ قرمز و دارای خمیری مخوط با پودر شن یا گیاهان خرد شده می باشد. این نوع سفال طی حفریات باستان شناسی از محوطه های باستانی چشمه علی ،قره تپه شهریار ، اسماعیل آباد ، تپه زاغه ، سیلک و حصار شناسائی شده اند.
مهمترین تحمل در صنعت سفالگری که این صنعت را بکلی دگرگون ساخت اختراع چرخ سفالگری است که در هزاره چهارم ق.م. اتفاق افتاده سفالگران ابتدا از چرخهای کند گردش یا بطئی استفاده کرده و سپس به چرخهای پرسرعت و تند گردش که امروز نیز مورد استفاده کارگاههای سفالگری سنتی است دست یافتند.
از اوائل هزاره سوم ق.م. نوع دیگری سفال از مناطق شمال فلات ایران به سمت داخل فلات نفوذ می کند که به سفال خاکستری معروف است. این نوع سفال چرخساز می باشد و از نظر سبک ساخت و تزیینات تحت تاثیر ظروف فلزی هم عصر خود قرار گرفته است . سفال خاکستری با تکنولوژی بالا و در کوره ای مخصوصی که سفالگر بخوبی در آن کنترل حرارت و میزان اکسیداسیون فعال را اعمال می کرده است پخته شده اند. فرهنگ سفال خاکستری از اوائل هزاره سوم ق.م. در مناطق باستانی یانیک تپه اردبیل ، تورنگ تپه گرگان ، تپه حصار دامغان شناسائی شده است. سفال خاکستری براق در طول عصر آهن یعنی از اواسط هزاره دوم ق.م. به بعد در اکثر نقاط فلات ایران گسترش یافت و در همین دوره به اوج زیبائی ، ظرافت و پیشرفت تکنیکی در ساخت و پخت و و تزیین رسید. از نیمه های هزاره اول ق.م. با رونق فلزکاری صنعت سفالگری رو به افول می رود بطوریکه در دوران تاریخی سفالهای ساخته شده عمدتاً بسیار خشن و بدون نقش هستند و از ظرافت سفالهای پیش از تاریخی خبری نیست
اوج تمدن و هنر سفال در ایران به دوره سلجوقی باز می گردد و لعاب های زرین فام این دوره ، از آثار هنری بی نظیر در دنیا شناخته شده است.
تا كنون نمونه سفالهای پیش از 800 محوطه باستانی ایران ، در دوره های فرهنگی پیش از تاریخ، تاریخی و اسلامی فلات ایران در بانك سفال ایران ذخیره شده است. بیشترین تعداد مربوط به مناطق شمال مركزی و شمال غرب ایران می باشد. در حال حاضر ذخایر اطلاعاتی بانك سفال ایران برای آموزش دانشجویان رشته باستان شناسی دانشگاه تهران مورد استفاده قرار می گیرد. لازم به ذكر است، پژوهشگران علاقمند ان دیگر نهادهای آموزشی و پژوهشی كشور نیز میتوانند از اطلاعات این بانك استفاده نمایند.
گذری بر تاریخچه صنعت دستی سفالگری قبل و بعد از اسلام
1 - سفالگـري پـيش از اسلام
از آغاز نيمه سده گـذشته باستان شناسان تعـداد زيادي ظروف سفالي و اشياء ديگـر در منطقه اي از مشرق ايران تا عراق و از قـفـقاز با دره سند را از زير خاک بـيـرون آوردند. سفالهـاي پـيش از تاريخ که در اين مـنطقه وسيع يافت شده در شيوه و سبک ساختـن تـقـريـبا با مخـتصر تـغـيـير يکـنواخت و در سطح فـني بطرز اعـجاب انگـيزي پـيـشرفـته است. نخستين نمونه هاي آن از شوش در ايلام که اولين سکونت گـاه ايرانيان در پاي فلات ايران بود بـدست آمد. سـفالهـاي شوش نه تـنهـا مربوط به خود شوش است بلکه سفالينه هـايي که از تـپه موسيان در 160 کيلومتري شوش و از سومر و تـل حلف در عراق و از شمال غربي هـندوستان و بلوچستان، يا از فلات ايران در تـپه گـيان و تـپه حصار و تورنگ تـپه و سيلک، يا در قسمت شرق تا آنائـو که امروز در تـرکستان روسيه است جزو طبقه سفالهاي شوش ناميده مي شود. سفالهـايي که بـنام شوش اول معـروف است مـتعـلق به زماني است که از 3500 تا در حدود 2500 پـيش از ميلاد مسيح مي باشد. در اينجا بايد متـذکـر شد که مردماني با تـمدن نوسنگـي نيز در ايالت کانسوي چـين پـيدا شدند و ظروف سفالي آنهـا ويـژگـيهـايي هـمانـند ظروف سفالي شوش از لحاظ روش و فن توليد دارد.
کهـنـترين ظرفي که در ايران يافت شده است، ظرف سياه دود آلوديست که هـمانـند قـديمي تـرين ظروف سفالي است کهن در جاهـاي ديگـر پـيـدا شده است. نخـستيـن ظرفـهـاي سفالي که با روش کربن 14 تاريخ آن بـدست آمده و متعـلق به هـزارهً چـهـارم پـيش از ميـلاد مسيح است در بـين النهـرين يافت شده است. کهـنـتـرين سفالي که در ايران يافت شده مـتعـلق به هـمان دوره است. اين ظرف دست ساز نسبتـاً ابتدايي به دنـبال خود ظرفي سرخ با لکـه هاي سـيـاه نـاشي از پـخـت ناقـص داشـت. پـيـشرفت فـني در حرفه کوزه گري سبب بوجود آمدن سبک جـديـدي شد، اين سبک با تـغـيـيرات و وقـفـه هايي که داشت بـيش از 2000 سال در بعـضي از مناطق فلات ايران دوام کرد.
معـروفـتـرين پـيـشرفـتهاي فـني در رشته سفالينه سازي از اين قـرار است :
1- بـدنه اي از خاک رس ظريف که بدون تـرديد آبـديـده شده است. اين ظرف در کوره پـخـته مي شد و رنگ آن ليموئي، کرم، زرد، صورتي يا گـاهـي اوقات سرخ تـيـره بود. تـيـغـه هاي کـرم يا ليمويي رنگ که پـيـدا شده است نشان مي دهـد که پـخـت آن در اتـمسفـر احـيا کـنـنده اي انجام شده است.
2- تمام ظروف داراي ضخامت يکـنواخت است، آنهـايي که بـلنـديـشان بـيش از 10 سانـتـيمتر بود 0.3 سانـتيمتر ضخامت داشتـند و بزرگـترين آنها که پـيـدا شده است 30 سانتي متر ارتـفاع و 0.95 سانتي متر ضخامت داشت.
3- گـردي کامل و بعـضي عـلاماتي که در موقع چرخ دادن آن بـدست آمده نشان مي دهـد که لااقـل در آنروز چرخ کوزه گـري با سرعـت کم که پـيـش درآمد چرخـهـاي فعـلي کوزه گـري است به کار برده مي شده است.
4- تمام ظروف پـيدا شده در دوغ آب خاک رس بـسـيار نـرمي فـرو برده شده بود که سطح آنهـا را اينـقـدر صاف کرده است.
5- يک ماده رنگي که از گـرد اسيد آهـن آبـدار و اکسيد منگـنـز ساخته شده بود درآميخـتهً فوق به کـار بـرده مي شد. در پـخـت دوم اين رنگـهـا سياه و قهـوه اي سير مي شد.
6- پـيش از پـايان هـزاره چـهـارم قـبـل از ميـلاد چرخ کـندر و کوزه گـري بصورت چرخ تـند امروزي درآمد. لااقـل اين موضوع در مورد سفالهـايي که سيلک در مرکـز ايران تـپـه حصار در شمال شرقي ايران پـيدا شده است، صدق مي کـند.
7- تـقـريـباً در هـمان زمان نوعـي از کوره در ايران بوجود آمد که آتـشخـانه آن در زير محـل سفالهـا بود و يک در آجري آنهـا را از هـم جـدا مي کرد، کوره ها بايد از اين نوع باشـند. تا نظارت و بـررسي اتـمسفـر لازم براي توليد رنگـهـاي کرم و نخودي عـملي باشد. اين نوع کوره هـا هـنوز در سراسر کـشور از طرف کوزه گـران و آجرپـزان به کار برده مي شود و هـنوز هـم رنگ نخودي را براي آجر تـرجـيح مي دهـند.
8- سفالهـاي قالبي در تـپه حصار و تـل باکـون در جـنوب ايران پـيـدا شده است. در قـسمتهـاي مخـتـلف کشور قالبهـاي گـلي پخـته شده براي توليد زياد مجسمه هاي متعـلق به سالهـاي 2500 تا 1750 قـبل از مسيح بدست آمده است.
9- سفالينه هاي خاکستري رنگ با لعـاب سياه درخشان ابـتـدا در حدود 2000 پـيش از مسيح در تـپـه حصار و در سيلک بوجود آمد. اين سفالهـا که در کورهً احيا کـنـنده پـخـته شده اند، اولين نوع سفالسازي لعـابي است که از آن اطلاع داريم. اينجا بجاست يادآور شويم که لعـابکـاري سفال در قرون وسطي در کاشان مـتـداول گـرديد، و کاشان تـنـها چـند کيلومتر دورتر از سيلک است.
تـمام اين پـيـشرفـتهـاي فـني در مـدت کـوتاهـي سفالسازي را يکي از حـرفـه هاي سامان يافـته کـرد. و از آن تاريخ تا کـنون به هـمين نحـو باقـي مانده است. اما مهـارت و استادي کوزه گـران باستان تـنـهـا از نظر فـني نبوده است، زيـبايي اين فراورده هـا فوق العـاده است. به کار بردن رنگـيزه هاي اکسيدي با قـلم مـو با حرکات متـوالي کاملا مشهـود است. تـزئينات نقـش حـيوانات و نباتات را تـقـريـبا با طرح هـندسي دقيق نشان مي دهـد.
2- سفالگـري بعـد از اسلام
از لحاظ تاريخـي دروه اسلامي به سه بخش تـقـسيم مي گردد:
1- دوره اوليه اسلامي تا آغاز سده يازده ميلادي
2- دوره ميانه اسلامي شامل پادشاهـي سلجوقـيان و مغـولهـا
3- دوره متاخر اسلامي از زمان صفويه تا به امروز
دوره اوليه اسلام
در دوره اوليه سفالگـري ظرفـهـاي چـيـني که از چـين آورده شد سبب تـشويق و تحـريک ايرانيان در توسعـهً صنعـت سفالسازي شد. ثـعالبي و بـيـروني دو نفـر از مورخين مشهـور دربارهً انواع سفالهـايي که از چـين آورده شد شرحي نگـاشته و مرغوبـيت آن را ستوده اند.
محـمد بن الحسين مي نويسد که فرماندار خراسان در سال 1059 ميلادي بـيست تـکه ظروف چـيني از کشور چـين دريافت کرد و آن را به بارگـاه خـليفهً بغـداد فـرستاد؛ و سفالسازان داخلي را تـشويق به ساخـتن سفالهـايي شبـيه به آن کـرد. در حقـيـقـت در اثـر تـشويق فرمانداران و حـکام محـلي، نوآوري هـا و اخـتراعـات زيادي در فـن بـدل چـينيسازي و تـقـلـيد چـيـنيهاي دوره تانگ در ايران بوجود آمد. سفالسازان ايراني در تـقـلـيد از چيـنـيهاي سبک تانگ در ايران بوجود آمد. سفالسازان ايراني در تـقـلـيد از چـيـنـيهاي سبک تانگ آنقـدر استاد بودند؛ که در نظر اول هـمه مصنوع آنهـا را بجاي چـيني اصل مي گـرفـتـند.
کوششي که سفالسازان ايراني در تـقـليد چـيـنـيهاي کشور چـين در دوره هاي اوليهً اسلام کرده اند سبب کشف مجـدد لعـاب مينايي قـلع گـرديد. در سدهً هـشتم پـيش از ميلاد مسيح آشوريهـا اکسيد روي را در لعـابهـاي سربي خود براي بدست آوردن رنگ سفـيد کـدر به کار برده اند. چون آخرين کار براي اين فن در خاور نزديک را مي توان از آجرهاي لعـابي که در شوش و تخت جمشيد در سدهً پـنجم ساخته شده است ثابت کرد؛ بنابراين وقتي مي گوئيم بعـد از 1500 سال دوباره آن را بازيافـتـند بي دليل نيست. اين لعـاب جـديد که سطح کاملا سفـيد درست مي کرد، کاربرد گـل و رس سفـيد را از بـين برد و از ايران به سرعـت به تمام کشورهاي اسلامي تا اسپانيا گسترش يافت. در آنجا پايه و اساس سفالسازي اسپانيايي - آفريقايي گرديد که در جزيرهً اسپانيايي مايورکا ساخـته مي شد؛ از آنجا به نام ماجوليکا به ايتاليا آمد و طولي نکشيد که ايتاليا نيز آن را توليد کرد. از ايتاليا به آلمان و هـلـند و انگـلستان رفت. در هـلـند و انگـلستان به نام چـيني آلات دلـفـت معـروف گرديد.
يکي ديگر از اختراعات ايرانيان در صنعـت سفالسازي رنگهـاي مينايي بود که قبلا در سال 883 ميلادي آغاز گـرديده بود. اشيائي که رنگ مينايي بر آنهـا زده شده است - سفالسازان چـيني هـيچگـاه اين رنگ را به کار نبرده اند - در کارگاه هـهاي کوزه گـري فوسطاط نزديک قاهـره و در عـراق پـيدا شده است. ولي بـيـشـتر دانشمندان امروزه بر اين باورند که رنگ مينايي يک اختراع ايراني است. رنگ مينايي در اسپانياي افـريقا در کارگاه هـاي کوزه گـري معـروف پاتـرنا و والنسيا به کار برده مي شد، و در سال ر1500 ميلادي به ايتاليا رسيد.
سه نوع رنگ مينايي وجود دارد :
1- رنگ مينايي طلايي ساده روي زمينه سفـيد.
2- رنگ مينايي جگـري در زمينه سفـيد يا مخـلوط با ساير رنگـهـا.
3- رنگ مينايي چـند رنگ با درخشندگي فلز مس يا نـقره، يا اگـر روکش آن بسيار نازک باشد، رنگ مينايي زرد، قهـوه اي يا زيـتوني بر زمينه سفيد.رنگ مينايي در زمان سلاطين سلجوق و مغـول در کاشان به اوج تـکامل خود رسيد.
2- دوره مياني اسلام
در زمان سلجوقـيان ( 1037 - 1147 ميلادي ) جهـش چشمگـيري در تـمام هـنرهـا، صنايع و عـلوم پـديد آمد. با اينکه سلجوقيان در اصل ترک بودند ولي خود را با روش زندگي ايرانيان تطبـيق دادند. در مورد سفالسازي اين دوره بايد گـفت "عصر طلايي چـيني سازيست"؛ در اين دوره تمام روشهـاي فـني شناخته شده به کار برده مي شد: حـکاکي، برجسته کاري، شبکه سازي، قـلمزني رنگ زير يا روي لعـاب، مطلا کاري و ميناکاري. چـنين بنظر مي آيد که در آن دوره نقاشان و طراحان استاد سفالساز را ياوري ميکردند و اين امري عادي بوده است.
کوشش مستمر سفالسازان ايراني براي اينکه بـتوانـند با چـينيهـا و لعـابهاي ساخت کشور باستاني چين برابري کـنـند موجب بوجود آمدن دو اخـتراع در ايران گـرديد، اولين اختراع ترکيب خمير نرم با آميخته زيادي از دُر کوهـي و ديگر کشف مجدد لعـاب قلياني که براي آخرين بار در مصر باستان بکار مي رفت. دانه هاي دُر کوهـي و خمير شيشه اي لعـاب قـليايي را به خاک رس اضافه ميکردند، پس از پخـتن رويهً نيمه شفاف و سخت و به هـم چسبـيده اي بدست مي آمد، و اين هـمانند ماده و خميري بود که در سدهً هـجدهـم در اروپا به عـنوان خمير نرم چـيني شناخته شده بود. براي بدست آوردن لعـاب شفاف با اکسيد قلع کار مي کردند. تـنهً ظرف را اغلب کنده کاري کرده و با لعـاب يکـدست مي پوشانـدند، اين فـن را لعابي مي گـفـتـند.
متداول شدن لعـابهـاي قليايي سبب شد که فـن رنگ آميزي جديد بوجود آمد. آميخـته مس در لعـاب سرب معـمولا رنگ فـيروزه اي تـيره يا سبز زنده بوجود مي آوردند؛ ولي هـمين مس در لعـاب قـليايي رنگ نيلي سير درست مي کرد. لاجورد کاشي (کوبالت) در لعـاب قـليايي رنگ آبي مشکي (لاجوردي) مي ساخت. در نزديکي قـم و کاشان معـادن لاجورد کاشي (کوبالت) هست و احتمال دارد که استـفاده از کوبالت از هـمانجا آغاز گـرديده باشد. از جمله لعـابهـاي ديگري که عـموماً در لعـاب هاي قليايي به کار ميرفت عـبارتـنداز: فيروزه اي روشن، سبز روشن، يشمي، سرخ ارغواني و زرد ملايم که اغـلب آرايه زر هـم به آن افزوده مي شد. ترکيب طلا در لعـاب يا به صورت زر گـداخـته و يا به حالت سريشي بود.
با استـفاده از اين زرورق، کوزه گـر ايراني دو شيوه تازه لعـابسازي پـيدا کرد که به نام مينايي و هـفت رنگ شناخـته مي شد. براي ساخـتن لعـاب مينايي کوزه گر، خمير شيشهً قليايي و رنگيزه ها را در کوره مي گـداخت و به صورت لعـاب مورد نيازدر مي آورد. پس از خنک شدن آن را گـرد مي کردند و هـنگـامي که اين لعـاب روي ظرف داده شده و به کـوره برده مي شد رنگـش تـغـيـيـر نمي کرد و نقاش و تـزيـينـکار قـبل از وقت مي دانست که لعـاب پس از پخـته شدن، چه رنگي خواهـد داشت و هـمين امر سبب شد که دامنهً تعـداد رنگـهـا را گـسترش دهـد.
در سده سيزدهـم اصلاحاتي در لعـاب مينايي پـديد آمد، و به نام لعـابهـاي قلم مويي شناخـته شد. در اين شيوه با قـلم مو رنگ لعـابي را که مقـدار اکسيد آن زياد بود روي تـنهً ظرفـي که قـبلا در کوره رفـته بود مي زدند و خطوط منـقش آن را مي آراسـتـند. اين رنگـهـا در پـخـت دوم مشخصتر مي شد، و سپس ظرف در لعـاب يکـدست فـيروزه اي و يا عاجي فـرو برده شده و براي بار سوم به کوره مي رفـت. چون رنگـيزه هـا را با قلم مو و خيلي رقـيق زده بودند شـُره نمي کرد و لکه دار نمي شد. مراکزي که ظرفـهاي لاجوردينه تهـيه مي کردند، ري و کاشان بودند، علي ابن يوسف و ابوطاهـر حسين از کوزه گـران به نام ري بودند.
سفالسازان کاشي در ساختـن محـرابهـا بسيار استاد بودند. قـبلا محـرابهـا را گـچـبري مي کردند. محـراب کاشي بسيار زيـباست و صدهـا کاشي مينايي و درخشان بزرگ که خوب هـم به هـم سوار شده و اغـلب هـم کـنده کاري شده، محـراب را تـشکـيل مي دهـد. اين محـرابهـا نيز نـتـيجه هـمکاري نـزديک ميان سفالساز و نقاش آرايه گـر است. اين کـلمات در سنگ نبشه محـراب امامزاده جعـفـر در قـم ديده مي شود: "در دهـم ربيع الثـاني 738 (6 نوامبر 1337 ميلادي) در کاشان در کنار سيد رکن الدين محمود بن سيد زين الدين غضايري به دست جـناب مستطاب جمال نقاش ساخته شد". دو نقاش ديگـر که در آراستن کاشيهاي ستاره اي و ضرب در نامبردارند به تـرتـيب عـبارتـند از: ابوروفظا که در حدود اسل 1200 ميلادي مي زيست و ديگـري طاهـر الدين که در حدود سال 1263 ميلادي کار مي کرد. در روي يکـي از کاشي هـايي که از نـقاش نخـستيـن باقي مانـده اسـت اين کـلمات خـوانده مي شود: " در شب هاي ميان سه شنبه و چـهـارشنبه، در آخرين روز صفر سال 600 هـجري ساخـته شد.
3- دورهً متـاًخـر اسلامي
هـنگـامي که شاه اسمعـيل در سال 1501 ميلادي پس از 850 سال فرمانروايي بـيگـانگـان بر تخت نشست و نخستين شاه دودمان صفـويه گـرديد، بزرگي و عظمت ايران آغاز گرديد؛ و تا دويست سال ادامه داشت. در زمان شاه عـباس بـزرگ اين عـظمت به اوج خود رسيد (1587 - 1620 ميلادي) آوازه شکوه و جلال دربار شاهـنشاهي او به دربارهـاي اروپا رسيد، و سفـيراني از بسياري از کشورهـاي اروپا به پايتخت وي يعـني اصفهـان آمدند. شاه عـباس خود صنعـتکـار و بازرگـاني باهـوش بود. استادان فن را از امـپـراطوري پهـناور خود جمع کرد و در اصفهان يا پـيرامون آن جاي داد و کارگاهـهـاي صنعـتي شاهي بـيشماري بنياد نهـاد. به پـيشه وران جزء و صنايع خصوصي نيز کمک مي کـرد. هـنگـامي که از بازرگـانان و نمايندگـان کمپـاني هـند شرقي هـلـند که دژي در جزيره هـرمز در خليج فارس داشتـند، شنيد که آنها مشغـول تجارت ظروف چيني کشور چـين هـستـند؛ از بازرگـانان چـيني دعـوت کرد که چـيني هاي زيـباي خود را از راه خشکي براي صادرات به اروپا به کشور وي بفـرستـند و بدين ترتـيب کمپـاني هـلندي را از مـيدان خارج کرد. خود شاه گـردآورندهً تعـداد زيادي ظروف زيـباي چـيني بود؛ مجـموعـهً چـينـيهـاي وي هـنوز در آرامگـاه خانواده شيخ صفي در اردبـيل وجود دارد. اين امر نفوذ صنعـت چـين را دوباره برگـرداند و سفالسازان ايراني بار دگـر در کار چـيني سازي کوشيدند و شيوه کار کاشان را کامل کردند و کائولين سفيد نرمي را که در نائين و عـلي آباد پـيدا شده بود بکار بردند و با لعـاب خـمير شيشه قليايي که قـبلا گـفتيم درهـم آميخـتـند.
چـون سفالهـاي ايراني بدل چـيني بود شاه عـباس 300 کوزه گـر چـيني را به ايران دعـوت کرد تا سفالسازان ايراني در صنعـت چـيني سازي آموزش دهـند. رهـبر اين عـده مردي بود که در افسانه هـاي ايراني به نام "من او هـر" شناخـته شده است. جهانگردان اروپايي که در آن زمان به ايران مسافـرت کرده اند، مرغوبـيـت و جـنس اعلاي فراورده هـاي داخـلي را تحـسـيـن کرده اند.در سده هـجـدهـم و نوزدهـم که شـاهـان و فـرمانـروايـان ايـران ضـعـيف بودند، سقوط کـلي در بـيشتر صنايع و حرفـه هـا پـديد آمـد؛ ولي سفـالسازان به ساخت ظرفهاي زيـباي خود ادامه دادند؛ به طوري که در دورهً شروع نوسازي ايران، زمان رضا شاه ر( 1925-1941 ميلادي ) توانستـند بـيشتر کاشيهـاي که از سردرهـا و گـنبدهـاي مسجدهـا و امامزاده هـاي قـديمي ريخـته بود با کاشيهـايي به مرغـوبـيت کاشيهـاي قرون وسطي تعـمير کـنـند. واین صنعت دستی تا امروز راه تکامل خود را طی نموده است .
معـروفـتـرین پـیـشرفـتهای فـنی در رشته سفالینه سازی از این قـرار است :
۱) بـدنه ای از خاک رس ظریف که بدون تـردید آبـدیـده شده است. این ظرف در کوره پـخـته می شد و رنگ آن لیموئی، کرم، زرد، صورتی یا گـاهـی اوقات سرخ تـیـره بود. تـیـغـه های کـرم یا لیمویی رنگ که پـیـدا شده است نشان می دهـد که پـخـت آن در اتـمسفـر احـیا کـنـنده ای انجام شده است.
۲) تمام ظروف دارای ضخامت یکـنواخت است، آنهـایی که بـلنـدیـشان بـیش از ۱۰ سانـتـیمتر بود ۰.۳ سانـتیمتر ضخامت داشتـند و بزرگـترین آنها که پـیـدا شده است ۳۰ سانتی متر ارتـفاع و ۰.۹۵ سانتی متر ضخامت داشت.
۳) گـردی کامل و بعـضی عـلاماتی که در موقع چرخ دادن آن بـدست آمده نشان می دهـد که لااقـل در آنروز چرخ کوزه گـری با سرعـت کم که پـیـش درآمد چرخـهـای فعـلی کوزه گـری است به کار برده می شده است.
۴) تمام ظروف پـیدا شده در دوغ آب خاک رس بـسـیار نـرمی فـرو برده شده بود که سطح آنهـا را اینـقـدر صاف کرده است. ۵) یک ماده رنگی که از گـرد اسید آهـن آبـدار و اکسید منگـنـز ساخته شده بود درآمیخـتهً فوق به کـار بـرده می شد. در پـخـت دوم این رنگـهـا سیاه و قهـوه ای سیر می شد.
۶) پـیش از پـایان هـزاره چـهـارم قـبـل از میـلاد چرخ کـندر و کوزه گـری بصورت چرخ تـند امروزی درآمد. لااقـل این موضوع در مورد سفالهـایی که سیلک در مرکـز ایران تـپـه حصار در شمال شرقی ایران پـیدا شده است، صدق می کـند.
۷) تـقـریـباً در هـمان زمان نوعـی از کوره در ایران بوجود آمد که آتـشخـانه آن در زیر محـل سفالهـا بود و یک در آجری آنهـا را از هـم جـدا می کرد، کوره ها باید از این نوع باشـند. تا نظارت و بـررسی اتـمسفـر لازم برای تولید رنگـهـای کرم و نخودی عـملی باشد. این نوع کوره هـا هـنوز در سراسر کـشور از طرف کوزه گـران و آجرپـزان به کار برده می شود و هـنوز هـم رنگ نخودی را برای آجر تـرجـیح می دهـند.
۸) سفالهـای قالبی در تـپه حصار و تـل باکـون در جـنوب ایران پـیـدا شده است. در قـسمتهـای مخـتـلف کشور قالبهـای گـلی پخـته شده برای تولید زیاد مجسمه های متعـلق به سالهـای ۲۵۰۰ تا ۱۷۵۰ قـبل از مسیح بدست آمده است.
۹) سفالینه های خاکستری رنگ با لعـاب سیاه درخشان ابـتـدا در حدود ۲۰۰۰ پـیش از مسیح در تـپـه حصار و در سیلک بوجود آمد. این سفالهـا که در کورهً احیا کـنـنده پـخـته شده اند، اولین نوع سفالسازی لعـابی است که از آن اطلاع داریم. اینجا بجاست یادآور شویم که لعـابکـاری سفال در قرون وسطی در کاشان مـتـداول گـردید، و کاشان تـنـها چـند کیلومتر دورتر از سیلک است.
تـمام این پـیـشرفـتهـای فـنی در مـدت کـوتاهـی سفالسازی را یکی از حـرفـه های سامان یافـته کـرد. و از آن تاریخ تا کـنون به هـمین نحـو باقـی مانده است. اما مهـارت و استادی کوزه گـران باستان تـنـهـا از نظر فـنی نبوده است، زیـبایی این فراورده هـا فوق العـاده است. به کار بردن رنگـیزه های اکسیدی با قـلم مـو با حرکات متـوالی کاملا مشهـود است. تـزئینات نقـش حـیوانات و نباتات را تـقـریـبا با طرح هـندسی دقیق نشان می دهـد.
یکی دیگر از اختراعات ایرانیان در صنعـت سفالسازی رنگهـای مینایی بود که قبلا در سال ۸۸۳ میلادی آغاز گـردیده بود. اشیائی که رنگ مینایی بر آنهـا زده شده است - سفالسازان چـینی هـیچگـاه این رنگ را به کار نبرده اند - در کارگاه هـهای کوزه گـری فوسطاط نزدیک قاهـره و در عـراق پـیدا شده است. ولی بـیـشـتر دانشمندان امروزه بر این باورند که رنگ مینایی یک اختراع ایرانی است. رنگ مینایی در اسپانیای افـریقا در کارگاه هـای کوزه گـری معـروف پاتـرنا و والنسیا به کار برده می شد، و در سال ر۱۵۰۰ میلادی به ایتالیا رسید.
▪ سه نوع رنگ مینایی وجود دارد
۲) دوره میانی اسلام
در زمان سلجوقـیان ( ۱۰۳۷ - ۱۱۴۷ میلادی ) جهـش چشمگـیری در تـمام هـنرهـا، صنایع و عـلوم پـدید آمد. با اینکه سلجوقیان در اصل ترک بودند ولی خود را با روش زندگی ایرانیان تطبـیق دادند. در مورد سفالسازی این دوره باید گـفت "عصر طلایی چـینی سازیست"؛ در این دوره تمام روشهـای فـنی شناخته شده به کار برده می شد: حـکاکی، برجسته کاری، شبکه سازی، قـلمزنی رنگ زیر یا روی لعـاب، مطلا کاری و میناکاری. چـنین بنظر می آید که در آن دوره نقاشان و طراحان استاد سفالساز را یاوری میکردند و این امری عادی بوده است.
کوشش مستمر سفالسازان ایرانی برای اینکه بـتوانـند با چـینیهـا و لعـابهای ساخت کشور باستانی چین برابری کـنـند موجب بوجود آمدن دو اخـتراع در ایران گـردید، اولین اختراع ترکیب خمیر نرم با آمیخته زیادی از دُر کوهـی و دیگر کشف مجدد لعـاب قلیانی که برای آخرین بار در مصر باستان بکار می رفت. دانه های دُر کوهـی و خمیر شیشه ای لعـاب قـلیایی را به خاک رس اضافه میکردند، پس از پخـتن رویهً نیمه شفاف و سخت و به هـم چسبـیده ای بدست می آمد، و این هـمانند ماده و خمیری بود که در سدهً هـجدهـم در اروپا به عـنوان خمیر نرم چـینی شناخته شده بود. برای بدست آوردن لعـاب شفاف با اکسید قلع کار می کردند. تـنهً ظرف را اغلب کنده کاری کرده و با لعـاب یکـدست می پوشانـدند، این فـن را لقابی می گـفـتـند.
متداول شدن لعـابهـای قلیایی سبب شد که فـن رنگ آمیزی جدید بوجود آمد. آمیخـته مس در لعـاب سرب معـمولا رنگ فـیروزه ای تـیره یا سبز زنده بوجود می آوردند؛ ولی هـمین مس در لعـاب قـلیایی رنگ نیلی سیر درست می کرد. لاجورد کاشی (کوبالت) در لعـاب قـلیایی رنگ آبی مشکی (لاجوردی) می ساخت. در نزدیکی قـم و کاشان معـادن لاجورد کاشی (کوبالت) هست و احتمال دارد که استـفاده از کوبالت از هـمانجا آغاز گـردیده باشد. از جمله لعـابهـای دیگری که عـموماً در لعـاب های قلیایی به کار میرفت عـبارتـنداز: فیروزه ای روشن، سبز روشن، یشمی، سرخ ارغوانی و زرد ملایم که اغـلب آرایه زر هـم به آن افزوده می شد. ترکیب طلا در لعـاب یا به صورت زر گـداخـته و یا به حالت سریشی بود.
با استـفاده از این زرورق، کوزه گـر ایرانی دو شیوه تازه لعـابسازی پـیدا کرد که به نام مینایی و هـفت رنگ شناخـته می شد. برای ساخـتن لعـاب مینایی کوزه گر، خمیر شیشهً قلیایی و رنگیزه ها را در کوره می گـداخت و به صورت لعـاب مورد نیازدر می آورد. پس از خنک شدن آن را گـرد می کردند و هـنگـامی که این لعـاب روی ظرف داده شده و به کـوره برده می شد رنگـش تـغـیـیـر نمی کرد و نقاش و تـزیـینـکار قـبل از وقت می دانست که لعـاب پس از پخـته شدن، چه رنگی خواهـد داشت و هـمین امر سبب شد که دامنهً تعـداد رنگـهـا را گـسترش دهـد.
سفال نقاشی شده سیالک
وضعیت چند سال اخیر سفالگری :
سفالگری در حال حاضر :
طرز کار سفال سازان ایران وهمچنین ابزار کار آنان کم و بیش همانند است ، صنعتگران محلی که غالباً کار اصلی شان کشاورزی و سایر مشاغل روستایی است در اوقات فراغت خود به تولیدسفال می پردازند و معمولاً در فصل زمستان که وقت بیشتری دارند ، خاک مصرفی سالانه خود رااز معادن نزدیک استخراج می کنند . ( باید خاطرنشان ساخت که خاکهای معمولی ناخالصی هایی از قبیل ماسه ، آهک و غیره دارند که برای ساختن سفال مناسب نیست . ) سپس خاکهای استخراج شده رادرمحلی نزدیک کارگاه انبار می نمایند .
کارگاههای سفال سازی همیشه درنزدیکی معادن خاک قابل استفاده سفالگری به وجودمی آید زیرا مقرون به صرفه نخواهد بود که خاک را از محل دوردستی به کارگاه بیاورند . ترکیبات خاک هرناحیه ای کم وبیش با ناحیه دیگر فرق دارد . مثلاً خاک لالجین همدان کمی شبیه به خاک علی آبادتهران است ، ولی با خاک قمشه (شهرضا) و باخاک مشهد تفاوت زیادی دارد. خاک لواسان که دارای چسبندگی زیاد است به تنهایی نمی تواند مصرف شود و آنرا برای اصلاح خاکهایی که چسبندگی کافی ندارند به کار می برند و خاک شمال به علت وجود ترکیبات آهن ، قرمز رنگ است .
درایران به طور کلی دونوع خاک مورداستفاده سفال سازان قرار می گیرد : خاک رس که در همدان ، تهران ، گیلان ، مازندران ، اصفهان و به طور کلی دربیشتر نقاط ایران وجود داردو دیگر خاک سفید که ترکیبی از کوارتز ، کائولن و سیلیس است و در بعضی نقاط ایران مانند زنوز آذربایجان ، منگاباد ، میبد یزد ، استهبان فاس و شهرضا قابل تأمین است .
سفال و سرامیک در میبد :
سفال سازان ابتدا خاک مورد مصرف را تهیه و چون خاک رس منطقه میبد ازچسبندگی زیادی برخوردار است آنرا به داخل حوضچه های موجود داخل کارگاه منتقل نمی کنند و مستقیماً آن را به گل و به وسیله پا ورز می دهند تا چسبندگی لازم را بدست آورده وآماده برای چرخکاری می شود ، سپس آنرا به اندازه های دلخواه گلوله می کنند که آن راچانه می نامند . معمولاً برای اشیاء بزرگتر از گل سفت تر و برای اشیاء کوچک تر از گل نرمتر استفاده می کنند .
در این منطقه سفالگری با خاک سفید نیزانجام می شود و پس از پختن سطح سفال آنرا با لایه ای از خاک سفید خالص تر که ترکیباتش در هرمنطقه فرق می کند و به صورت دوغاب در می آید ، می پوشانند و سپس با رنگهای متنوع آن را نقاشی می کنند و درنهایت تمام سطح سفال را با لعاب شفاف بی رنگی پوشانیده و می پزند . نقوشی که روی سفالهای میبد به چشم می خورد یکی تصویر خورشید است که در واقع از خورشید درخشان مناطق حاشیه کویر الهام گرفته شده و به صورت زن نقاشی می شود که اصطلاحاً « خورشید خانم » نامیده می شود و دیگر تصویر گلهای تزئینی ، ماهی و پرنده است که به نظر می رسد ماهی را به کنایه از آب نقش می زنند ، که دراین منطقه اهمیت حیاتی دارد .
به عبارت دیگر نقوش این سفالها بازتاب محیط زندگی و آرزوهاو خواسته های پدید آورندگان آن می باشد . این نقوش بیشتر با رنگهای آبی ، سبز ، زرد و خطوط ظریف سیاه نقاشی می شود و از اصالت و زیبایی خاصی برخوردار است .
در میبد با خاک رس اشیایی از قبیل کوزه و لانجین نیز می سازند که صرفاً مصرف محلی دارد . اثری هم هست از M.Centlivres-Demont ( ویسبادن ، 1971 ) درباب کوزه گری و سفال پزی میبد ، این همان هنری است که در یزد بدان « کباره پزی » هم می گویند .
کباره ( Kebareh ) درست به معنی سفال است .
لازم به ذکر است که از سال 1339 تا 1345 در حدود 25 نفر سرامیک ساز در این منطقه از سنین بین 18 تا 60 سال به مرض سل مبتلا و موجبات مرگ آنان رادر سنین جوانی فراهم آورده است و همین مسئله باعث رویگردانی کارگران سرامیک ساز از این صنعت هنری شده است.
سرامیک سازان ، خاک سفید که ترکیبی از کوارتز ، سیلیس و کائولن است را با بنتونت مخلوط و گل مورد نیاز را تهیه می نمایند . پس از تهیه گل کار شکل دادن با چرخ سفالگری آغاز و وقتی شکل موردنظر تهیه شد ، آنرا در مقابل آفتاب می گذارند تا خشک شود .
در تهیه لعاب موادی چون سنگ سیلیس ، شیشه ،گیره یاب و کتیرا مورد استفاده قرار می گیرد . ابتدا سنگ سیلیس و شیشه رابه کمک دستگاه بال میل به اضافه مقداری آب ( جهت جلوگیری از پخش شدن گرد شیشه و سنگ سیلیس در هوا به هنگام خردکردن آن و با استفاده از ماسک برای جلوگیری از استنشاق هوای آلوده آنها را ) به صورت پودر در آورده ، پودر سیلیس و شیشه تهیه شده را با گیریاب و کتیرا و مقداری آب مخلوط و لعاب موردنظر حاصل می شود . صنعتگران معمولاً دو دفعه فرآورده رالعاب می زنند یکبار قبل از ایجاد نقش و بار دیگر پس از آن در مرتبه اول پس از آغشتن اشیاء به لعاب آنرا جلوی آفتاب خشک می کنند . سپس با رنگهای متنوع و تهیه شده بر روی آنها نقش و خطوط موردنظرایجاد و مجدداً مقابل آفتاب قرار می دهند و سپس برای بار دوم لعاب زده و پس از آنکه کاملاً خشک شد به درون کورهآفتاب قرار می دهند و سپس هنگامی که محصول برای بار دوم لعاب زده می شود ، نقش آن کاملاً محو می گرددکه همان نقاشی زیرلعابی نامیده می شود و ظاهر شدن نقش پس از گذراندن اشیاء درون کوره و دادن حرارت به آن نشانه پخت کامل محصول است . بدین ترتیب که سرامیک ساز هر چند لحظه یک بار از روزنه جدار داخل کوره را تماشا می کند. زمانی می رسد که نقش از زیر لعاب کاملاً نمایان می گرددو حبابهایی بر روی اشیاء دیده می شود . پس از محو شدن حبابها و ظاهر شدن نقوش روی محصول که مدت زمان آن حدود 8 ساعت طول می کشد ، کوره را خاموش می کند و سرد شدن محصولات داخل کوره به زمانی حدود 1 تا 3 روز احتیاج دارد . پس از این مدت فرآروده ها از کوره خارج کرده و برای فروش آماده می کنند . دست ساخته های سفالی و سرامیک هر یک وجه مشخصه ای داشته و از یکدیگر متمایز می باشد . این وجه تمایز به علت ویژگیهای خاص بومی و نقوش محلی هر ناحیه است . نقوشی که روی فرآورده های سفالی وسرامیک میبد یزد به چشم می خورد در نوع خود بی نظیر و معروف ذوق و اندیشه فرهنگ این دیار است .
چگونگی دستگاههای سرامیک وسفال سازی
الف) نحوه اجرای کار :
لازم به یادآوری است اگر مرحله لگدکردن و ماساژ گل ها کم باشد موقعی که در آفتاب برای خشکشدن می گذارند ترک ترک می شود و ممکن است خرد گردد .
مصنوعات عمده ای که در میبد ساخته می شود عبارتنداز : گلدان ، انواع ظروف ، قندان ، کوزه ، قلیان ، میوه خوری ، شیرینی خوری و ...
ب) مرحله نقاشی :
مرحله لعاب دادن قدیمی :
تمام موارد و دستگاههای کار ، تولیدداخل کشور است . از زنوز آذربایجان ، طبس و قم خاکهای نسوز آورده می شود و طبق باسکول 7 تا 8 نوع خاک با هم مخلوط می شود ، به وسیله بالمیل ( آسیاب گلوله ای ) کار سایش مواد را انجام می دهند و با آب 20 تا 10 ساعت کارمی کنند . دوغاب ( گل با مقدار زیادی آب ) بیرون آمده و مواد داخل بالمیل ، مواد اولیه برای بدنه است .
تولید ظروف خام کارگاه :
گل سرامیک :
مرحله رنگ آمیزی :
ج) لعاب کاری :
در کارگاه هم دستی کار می شود و هم قالبی . در نوع قالبی یک مادر قالب وجود دارد که از گچ صنعتی است . روی مادر قالب لاک الکل و سیلرزده می شود که از روی آن قالبهای دیگر درست می کنند به وسیله گچ و آب هریک یک کیلو گچ ، نهصد گرم آب می خواهد . بعد داخل قالبها ریخته می شود و داخل دستگاه گذاشته و بدینوسیله کاسه درست می شود .
دستگاه بالمیل برای یکنواخت شدن لعاب است ، یعنی آب ، لعاب و سیلیکات سدیم را در دستگاه می ریزند و با وجود گلوله ها در داخل دستگاه ، بعد از چند ساعت کار ، گلی را بیرون آورده استفاده می کنند .
دستگاه جارمیل : جوهری که نقاشی می کنند اگر برای استفاده زیر باشد مقداری جوهر با گلوله ها و آب را داخل ظرفی ریخته و روی دستگاه می چرخد تا جوهر یکنواخت شود و روی ظرف ترک بر ندارد .
گذری بر تاریخچه صنعت دستی سفالگری قبل و بعد از اسلام http://aftab.ae
تاريخچه سفالگري http://www.yazdchto.ir
سفالگری در ایران http://www.farhanggoftego.com
تاریخچه هنر سفالگری http://forum.shadism.com
تاریخچه سفالگری http://www.parsclubs.com
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}